جمعی از مردان بداقبال ایتالیایی
جمعه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۴۴ ب.ظ
"توی زندگی همه چیز به بخت و اقبال بستگی دارد و بخت
یار کسی است که آن را توی هوا بقاپد اما لازم هم هست که خود آدم به بخت رو کند و
این که همه چیز بستگی دارد به حضور ذهن آدم؛ تشخیص لحظه ی مناسب و زدن ضربه ی
کاری. آدم نباید بزدلی به خرج دهد، باید دل شیر داشته باشد."
آدم بد شانس جلد دوم از مجموعه ی داستان های
رُمی آلبرتو موراویا، نویسنده ی ایتالیایی، است. موراویا از نویسندگان مطرح و نام
آور نیمه ی دوم قرن بیستم بوده که محوریت داستان هایش را رفتارها و صفت های انسانی
تشکیل می دهند. او معمولا شخصیت داستان هایش را در موقعیت های ویژه قرار می دهد و
سپس به توصیف رفتارها، تفکرات و کنش های او در آن لحظات می پردازد. در این مجموعه
نیز طی سی و یک داستان کوتاه با زاویه ی دید اول شخص-اکثرا مردانه- ماجرای شخصیت
های مختلفش را برایمان بازمی گوید. شرایط و موقعیت هایی که افراد این مجموعه با آن
درگیر هستند، برخلاف دیگر آثار نویسنده بر بستری واقعی و به خصوص در شهر رم شکل
گرفته اند. از جمله ی آن ها می توان به
این ها اشاره کرد:
مردی که حرفه های مختلف را امتحان می کند تا
بتواند خرج زندگی خودش و خانواده اش را بدهد اما به خاطر طمعی که در اندوختن مال
دارد، ناخواسته کاسبی خود را خراب می کند، مرد جوانی که از راه دزدیدن سگ ها و
برگرداندن آن ها به صاحبشان و گرفتن انعام امرار معاش می کند، مردی که به خاطر سخن
چینی چندین زن به همسر جوان خود شک می کند و در انتها می فهمد که چه اشتباه خنده
آوری کرده است، دو آدم که به خاطر نقص عضو توانسته اند توجه اهالی یک محل را به
خود جلب کنند و از این طریق به کار مشغول شوند اما کم کم درگیر رقابت با یکدیگر می
شوند، پسر جوانی که موقع ارتکاب یک قتل عینکش را برمی دارد تا بهتر ببیند و همین
جای ماندن عینک در محل قتل باعث لو رفتن و دستگیری اش می شود و ...
موراویا
در این داستان های کوتاه که هر کدام پنج یا شش صفحه بیشتر نمی شوند، خصلت
های انسانی مثل گذشت، رفاقت، سخن چینی، اعتماد به حرف مردم، غافل بودن، وابستگی و
... را در موقعیت های داستانی جذاب و غافلگیر کننده ی خود به چالش می کشد. او این
ویژگی های ذاتی انسانی را به گونه ای دیگر پیش روی مخاطب قرار می دهد تا عمیق تر
از قبل به هجو آن ها بپردازد و میزان تاثیرگذاری
این خصلت ها را بر زندگی آدمیان
نشان بدهد.
" زندگی ارزش زیستن ندارد مگر این که گاهی
بیاستیم و بیندیشیم که چطور داریم زندگی می کنیم."
پی نوشت: این مطلب پیش تر برای کتاب صوتی نوار نگاشته و در وبلاگ نوار منتشر شده است.