صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

گمان‌کردن، رویا دیدن و نوشتن

اگر بخواهم خودم را تعریف کنم، مختصرش می‌شود این‌ها:

- قصه‌ساز
- من گُنگ خواب دیده و عالم تمام کَر
-زن‌کودکِ عاشقِ جان به بهار آغشته
- ریشه‌ای در خواب خاک‌های متبرک
- پهلو به پهلوی خیل نهنگ‌های جوان غوطه می‌خورم
- غلامِ خانه‌های روشن
- دانش‌آموخته‌ی کارشناسی ادبیات داستانی
- دانشجوی کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر
-فارغ از تحصیل دوره‌ی کامل فیلم‌نامه‌نویسی از خانه‌ی بین‌الملل بامداد
- می‌نویسم؛ چون هیچ کاری رو به اندازه‌ی نوشتن نه بلدم و نه عاشق

۲۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب خوانی» ثبت شده است

                         
 
{این مطلب پیشتر در روزنامه اعتماد، شماره‌ی 4649 به چاپ رسیده است.}
 
«روزهای سرگشته در سکوت» نوشته‌ی میریسه لیندستروم، ترجمه‌ی شقایق قندهاری و منتشر شده توسط نشر «حکمت کلمه»، همان‌طور که از نامش پیداست، داستانی است در مورد سکوت؛ اما کدام سکوت؟
درباره‌ی جنگ جهانی کتاب‌ها نوشته، فیلم‌ها ساخته و آثار متعددی تولید شده است. در تمامی آن‌ها به آن نسل‌کشی عظیم، به تحت فشار بودن، به گریزها، به آدم‌های بی‌گناه و موقعیت‌های گوناگونی پرداخته‌اند. از میان این آثار، کم بوده‌اند آن‌هایی که در میانه‌ی هیاهوی جنگ و خشونت انسان علیه انسان به سکوت ناشی از این رخداد بپردازند.
به تمامی آن انسان‌ها فکر کنید، به کلمات بر زبان نیامده‌شان، به گریستنشان در سکوت، به ابراز شادی‌شان در سکوت، به ترسیدنشان در سکوت، به عشق‌ورزی‌شان در سکوت و به عذاب کشیدنشان در سکوت. «روزهای سرگشته در سکوت» روایتی زنانه و ظریف از این معضل است. این رمان روایتگر برهه‌ای از زندگی زوج میانسالی است که در بن‌بست سکوت گیر افتاده‌اند. سکوتی که اِوا شخصیت اصلی رمان را به فراخوانی تمام خاطرات و گفته‌های پیشین خود و شوهرش وامی‌دارد تا از خلال آن‌ها سرچشمه و سرآغاز دقیق این سکوت پایان‌ناپذیر را بیابد اما موفق نمی‌شود. سکوت منشاء یا زمان شروع دقیقی ندارد؛ بلکه به ناگاه آمده و آرام آرام پخش شده و همه چیز زندگی آن دو را در خود کشیده و باعث شده است تا کلام، چیزی غیر ضروری تلقی شود.
«با گذر زمان دریافته‌ام که چگونه صدا و واژگان شیوه‌ی نفود به اوست؛ گرچه، همین‌طور هم شیوه‌ی نفوذ به ماست. این طور به نظر می‌رسد که او در خودش فرورفته. گویی کلاً تمام راه‌های نفوذ به وجود خویش را بسته است.»
اِوا به این حجم از سکوت در زندگی‌اش عادت ندارد و سایمون برخلاف او با این جنس از سکوت از کودکی خو گرفته و نجات یافته است. سایمون از «همان‌ها»ست؛ آن دسته از یهودیانی که با پنهان کردن خود در مخفیگاه‌ها توانستند زنده بمانند؛ ولی آنچه که آن‌ها از آن نجات نیافتند، سکوت است. سکوتی که جنگ به آن‌ها تحمیل کرد. در کودکی سایمون هر صدا، آوا یا کلامی مساوی بود با لو رفتن، پیدا شدن و مردن و در عوض سکوت معنای حتمی زنده ماندن و اجازه‌ی زندگی داشتن بود. البته سایمون بعدتر در زندگی اجتماعی و خانوادگی‌اش آدم موفقی می‌شود، کارمندی وظیفه شناس و پدری مهربان. او به مرور زمان نیاز به کلام را در برقراری ارتباط با نزدیک‌ترین افراد زندگی‌اش از دست می‌دهد و به سکوت کودکی‌اش بازمی گردد. اِوا که می‌خواهد برای رفع این سکوت راه حلی بیاید، در میان تقلاهای ذهنی‌اش، خود نیز به این سکوت نزدیک می‌شود و دیگر بیش از آن که در دنیای بیرون با دیگران گفت و گو داشته باشد، در درون خود هیاهویی بر پا ساخته است.
«چطور باید او را بشناسم؟ شناخت من بر پایه‌ی خاطرات است. براساس تمامی آن قسمت‌های مختصر و کوتاهی که طی سال‌ها با آشکار شدن اجزای گوناگون وجودش عیان شده‌اند.»
روایت تأمل‌برانگیز میریسه لیندستروم در فصل‌هایی کوتاه با سکون جاری در ماجرای اصلی و ماجراهای فرعی و خرده روایت‌هایش امکان این نزدیکی را برای مخاطب فراهم می‌آورد. آنقدر که سنگینی این سکوت و رکود رابطه‌ی اِوا و سایمون کاملاً درگیر کننده و ملموس می‌شود. از طرف دیگر کنکاش اِوا در گذشته‌ی خود و شوهرش تعلیق‌های کوچک و بزرگی را شکل می‌دهد که تا برملا شدن رازها و سرانجام آدم‌های نامبرده، کنجکاوانه خواننده را برای ادامه همراه خود نگه می‌دارد.
لیندستروم نگاهی زنانه و بافاصله به جنگ دارد. او جنگی را که تبعاتش در سکوت ناخواسته‌ی جنگ زدگان، فروپاشی خانواده‌ها و گذشته‌ی کابوس وار یک نسل بروز پیدا کرده و هنوز هراس برملا شدن هویت‌ها را در پی دارد، با جنگ درونی شخصیت‌ها با خودشان پیوند می زند. ناگفته‌ها و پنهان کاری‌های تاریخی در رازهای فردی شخصیت‌ها می‌غلتد و طوری در هم ترکیب می‌شود که انگار یکی باعث دیگری بوده.
این رمان که یکی از آخرین رمان‌های لیندستروم است، برنده‌ی جوایزی از جمله جایزه‌ی شورای ادبی اسکاندیناوی و جایزه‌ی منتقدین ادبی نروژ و نامزد دریافت جایزه‌ی رمان شبکه‌ی رادیویی «اِن. آر. کی. پی .تو» و نامزد جایزه‌ی منتقدان جوان شده است. از میریسته لیندستروم مجموعه داستان‌های کوتاه و رمان‌های بسیاری منتشر شده است. او برای مجموعه داستان کوتاهش با عنوان «مهمان‌ها» نیز نامزد دریافت جایزه‌ی شورای ادبی اسکاندیناوی و همچنین جایزه‌ی منتقدین نروژ شد. این نویسنده در سال 2008 برای مجموعه آثار ادبی‌اش جایزه‌ی «دابلوگ» را دریافت کرد.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۴۴
فاطمه محمدبیگی
         
 
 
{این مطلب پیشتر در روزنامه اعتماد، شماره‌ی 4639 منتشر شده است.}
 
 
واقعی، مثل هر چیز خنده‌دار
 
«طنز از امتیازی انکارناپذیر برخوردار است، هر چند ممکن است ناچیز به نظر برسد: طنز همیشه واقعی است. علاوه بر این، طنز به این دلیل خنده‌دار است که هر چیز خنده‌دار واقعی است.»
«خیاط مایه‌دار و کف‌بین» مجموعه‌ی هفت داستان از «فاضل اسکندر» نویسنده و‌ روزنامه‌نگار ایرانی‌تبار معاصر روسی است که در آن راوی بزرگسال-کودک‌اش به بیان خاطرات دوران کودکی خود می‌پردازد. تمامی این داستان‌ها در «آبخاز» اتفاق می‌افتند. فضایی روستایی که شخصیت‌های متفاوت اهالی آن و نوع درگیری‌شان با ماجراها، داستان‌ها را جذاب‌تر کرده.
«فاضل اسکندر» با بهره‌گیری از راوی کودک خود و طنازی سرخوشانه‌اش، به عادت‌های بزرگسالان و نوع روابط اجتماعی حاکم بر آن‌ها می‌پردازد؛ این که چطور اخلاق، اندیشه‌ و جایگاه‌ و نقش‌ آنان با یکدیگر در تقابل‌اند یا این که چگونه یک رخداد بیرونی می‌تواند این روابط روزمره را تحت تاثیر قرار  بدهد.
راوی همچون گزارشگری قهار و تیزبین علاوه بر بیان افکار و احساسات کودکانه‌ی خود، از منظر بزرگسالی‌اش نیز آن‌ها را نقد می‌کند و در برخی مواقع کنار هم قرار گرفتن این نگاه کودکانه و بزرگسالانه‌ی راوی، لحظه‌ای را خلق می‌کند که کنایه‌ای از یاد نبردنی در خود دارد: «حالا گاهی اوقات آن‌طور که دیگران می‌گویند به خاطر زودباوری کودکانه‌ام دچار دردسر می‌شوم. البته این زودباوری امتیازات خودش را هم دارد؛ چون زخم‌های روحم مثل کودکان و سگ‌ها زود التیام می‌یابد.»
کودک حیاتی خالصانه به داستان‌ها، ایده‌ها، اتفاقات معمولی و روزمره بخشیده و نویسنده با این انتخاب هوشمندانه‌اش توانسته تمام چیزهای مرسوم دنیای بزرگسالان را با طنزی زیرکانه به هجو بکشد و از طرفی این را نیز بیان کند که تمامی این افراد بزرگسال، کودکی لجوج یا بازیگوش‌اند و اگر آن نقاب سن و سال را کنار بگذارند، گاهی از یک کودک هم کودک‌ترند و فرقی ندارد که در موقعیت جنگی باشند یا امر خطیر اجتماعی-انسانی، در هر حال اعمالشان غیر قابل پیش‌بینی، عجیب و گاهی واقعاً مضحک است.
جز در چهار داستان «آغاز»، «زمان کشف‌های شورانگیز»، «کودکستان» و «خاک صحنه» راوی-کودک ما نقش فرعی را بر عهده دارد و بیشتر تماشاگر و بازگوکننده‌ی احوال دیگران است که چگونه بر سر یک یا چند مسئله با هم کلنجار می‌روند. اما در آن چهار داستان که اولینش «آغاز» بیشتر روایتی است از نویسنده-راوی و در جایگاه داستان-مقدمه‌ای بر کتاب، کودک در نقش شخصیت اصلی حضور دارد و در این داستان‌هاست که عنصری سرشار از عاطفه و طنز جریان یافته است.
«فاضل اسکندر» در شخصیت‌پردازی پس از ارائه‌ی شمایل بیرونی شخصیت‌ها به سراغ رفتارهایشان می‌رود؛ رفتارهایی که نمود افکار، احساسات، عقده‌ها و تمام چیزهای درونی‌اند که آدمیان سعی در پنهان کردن آن‌ها دارند.  رفتار و اعمال شخصیت‌های داستان‌هایش آینه‌ی تمام‌نمای تضادهای آن‌هاست؛ آنچه که بین این افراد شکل می‌گیرد، پیش می‌رود یا شکراب می‌شود، نتیجه‌ی خواست‌ها و نیازهای درونی‌شان است که هر چقدر سعی در انکار آن داشته باشند، درنهایت جایی بروز پیدا خواهند کرد. این همان وضعیتی است که کودک هنوز به آن دچار نشده. او ساده و صادق است و رو بازی می‌کند. ترس‌ها و هیجانات مثبت و منفی خودش را می‌پذیرد و پنهانشان نمی‌کند؛ زیرا کودک هنوز چنین الزامی را درک نکرده است و همین شنیدن یا تماشای دنیای اطرافیانش را از صافی دیدگاه او، جذاب و دلچسب کرده. کودک و هم‌سن‌و‌سالانش بازی خود را دارند و آدم‌بزرگ‌ها بازی‌های خودشان را که خیلی عجیب‌تر و پیچیده‌تر از بازی کودکان است.
«خیاط مایه‌دار و کف‌بین» صحنه‌های دو نفره‌ی گیرایی دارد که با تکیه‌ی نویسنده بر تقابل شخصیت‌ها و دیالوگ‌هایی که بینشان ردوبدل می‌شود، در خاطر خواننده خواهند ماند؛ مثل گفت‌وگوی نوه و پدربزرگ درباره‌ی راهزن‌ها، گفت‌وگوی خیاط و همسایه‌اش بر سر موضوع دوچرخه‌سوار، گفت‌وگوی مترجم با سربازان آلمانی و... . البته صحنه‌های درخشانی هم وجود دارند که به خاطر روایت جزئی‌نگر و تصویری «اسکندر» که گویی وام‌گرفته از پیشینه‌ی غنی ادبیات روسی است، تصاویر را با تمام مختصاتشان در ذهن زنده می‌کند؛ چون صحنه‌ی برخورد عمو کاظم با اسب بازگشته‌اش، تماشای گلابی در سبد معلم، تبادل نگاه‌ها بین پسربچه و کارگردان تئاتر، انتظارهای خیاط برای آمدن دوچرخه‌سوار و... . همین نکته نیز ممکن است خواننده‌ی عجول ادبیات را پس بزند. خواندن داستان‌های نسبتاً طولانی «فاضل اسکندر» کمی حوصله، صبوری و همراهی می‌طلبد که اگر مخاطب از پس آن بربیاید، در فضایی گرم و صمیمی قرار خواهد گرفت، طوری که دیگر نمی‌خواهد این داستان‌ها به پایان برسند.
«اسکندر» با قدرت در روایت، تصویرپردازی‌ها و رفت و برگشت‌های زمانی پی‌در‌پی‌اش، خواننده‌ی خود را به میان داستان‌ها و شخصیت‌ها کشیده و نگه می‌دارد. البته که دریافت همه‌ی این‌ها به لطف ترجمه‌ی روان و دقیق «بابک شهاب» و نشر «حکمت کلمه» برای مخاطب فارسی‌زبان ممکن شده است.
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۹:۴۹
فاطمه محمدبیگی

داستان های اوالونا مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته ی ایزابل آلنده است که با ترجمه ی علی آذرنگ توسط نشر قطره به چاپ رسیده.
ایزابل آلنده به سان شهرزادی قصه گو نوزده داستان را با زاویه ی دید اول شخص و سوم شخص دانای کل برای ما بازگو می کند. داستان هایی که با براعت استهلال آغاز شده و سپس با رجوع به گذشته، پیشینه و زندگی شخصیت اصلی خود را بازگو می کنند و سپس با بازگشت به همان نقطه ی مرکزی آغازین باقی ماجرا را پی می گیرند. این داستان ها معمولا پایانی نسبتا باز دارند؛ پایانی که به نتیجه گیری کوچکی بسنده می کند و نیز امکان ادامه دادن داستان را برای مخاطب در خود دارد.
داستان های کوتاه این مجموعه برخلاف قالب روایی شان، بازه ی زمانی طولانی ای-گاهی از بدو تولد شخصیت تا مرگ او- را دربرمی گیرند. نویسنده با ایجازی هنرمندانه مهم ترین بخش زندگی شخصیت هایش را که برای پیش برد داستان کارآمد است برگزیده و تعریف می کند. این داستان ها پتانسیل تبدیل شدن به داستان های کوتاه بلند(Noveletto) را دارند اما با قرارگرفتن در قالب داستان کوتاه بر شگفتی و جذابیتشان افزوده شده.

داستان ها بر شخصیت محوری خود-گاه ساده و گاه پیچیده- و وقایع مهمی که در برهه ی خاصی از زندگی آن ها روی داده یا می دهد و به تبع خود شرایط تازه ای را پیش می آورد، متکی اند. بیشتر این شخصیت ها را زنانی تشکیل می دهند که شخصیتی فعال و کنش گرند و حتی اگر به عنوان شخصیت فرعی حضور پیدا کنند، چنان نقش مهمی در زندگی شخصیت مرد داستان دارند که باعث تغییر شخصیت و نگرش او می شوند. زنانی که مظلوم واقع شده اند، زنانی که مسئولیت زندگی خویش را به تنهایی برعهده دارند، زنانی که برای بازپس گرفتن حق خود تلاش می کنند و...
در تمامی داستان های این مجموعه، مقوله هایی از سنت ها و عقاید رایج مردم بومی آمریکای لاتین به خصوص سرخ پوست ها نشان داده می شود. طوری که بعضی از آن ها را می توان جزو داستان های رئالیسم جادویی به حساب آورد. همچنین به موضوعاتی چون عقوبت گناهان، مهاجرت، استعمار، نابودی استبداد و پیشرفت شهرها و تخریب چهره های بدوی زندگی اشاره می شود. دو بن مایه ی عشق و انتقام نیز بسامد تکرار بالایی را در این کارها دارند.
این داستان ها با این که در بعضی مواقع قابل پیش بینی هستند و گاهی نویسنده با قراردادن به جای کدهای مورد نظر، امکان حدس زدن را برای مخاطب فراهم آورده اما هر کجا که لازم باشد به راحتی می توانند باعث غافلگیری مخاطب خود شوند. این امر نشان دهنده ی توانایی بالای نویسنده ی آن ها در نگارش داستان هایی با تنوع موضوعی و شخصیتی- شخصیت هایی که کاملا با هم متفاوت و در برخی موارد هم بکر و تازه اند- فراوان و ایجاد شگفتی است.
معرفی کوتاه نویسنده:
ایزابل آلنده روزنامه نگار و نویسنده، متولد دوم آگوست ۱۹۴۲ در شهر لیمای پرو است. رمان‌های او اغلب در سبک رئالیسم جادویی جای می‌گیرند. تاکنون  او موفق به دریافت جوایز "جایزه ی ادبی ملی(شیلی)" و " مدال آزادی وابسته به ریاست جمهوری" شده. ایزابل آلنده را پدیده ی ادبیات آمریکای لاتین می‌نامند؛ کسی که نزدیک پنجاه و هفت میلیون نسخه از نوزده جلد کتابش به فروش رفته و آثارش به سی و پنج زبان دنیا ترجمه و دو فیلم اقتباسی از آن‌ها تهیه شده است. از دیگر کتاب های شناخته شده ی او می توان به خانه ی ارواح، از عشق ها و سایه ها، پائولا و سه گانه اش با عناوین شهر جانوران، سرزمین اژدهای طلایی و جنگل کوتوله ها اشاره کرد.

پی نوشت: این مطلب پیش تر در سایت گزارش هنر منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۳۵
فاطمه محمدبیگی

 
داستان های پنجاه و پنج کلمه ای مجموعه داستانکی است که توسط استیو ماس گردآوری شده و در ایران با ترجمه ی گیتا گرکانی توسط نشر کاروان در شش نوبت از سال 83 تا 86 به چاپ رسیده.

این مجموعه شامل نود و هشت داستان مینیمال یا داستانک است که از طریق مسابقه ای که استیو ماس با عنوان ذکر شده برگزار کرد، جمع آوری شدند. نویسندگان  داستانک ها را قشرهای مختلف جامعه تشکیل می دهند و همین باعث شده که جهان بینی و خلاقیت یک به یک آن ها بیشتر به چشم بیاید.
نویسندگان سعی کرده اند که برشی کوتاه و هنرمندانه از وقایع ثبت کنند. نکته ی قابل توجه در تمامی داستانک های این مجموعه این است که اکثرشان بسیار ساختارمند نوشته شده اند؛ در صورتی که شاید نویسندگانش هیچ آشنایی با ساختمان داستان مینیمال نداشته اند. آن ها فقط سعی کرده اند که با محدودیت کلماتی که دارند، لحظه ی کوتاه روایت کننده ای را بنویسند و  خاصیت ثبت لحظه ی وقوع یک حادثه را در بطن نوشته هایشان منتقل کنند. این عامل منجر  شده که اکثر داستانک هایشان بی مقدمه و با شروعی گیرا آغاز شوند، تا نقطه ی اوج پیش بروند و به پایانی غافلگیرانه- نه منحصرا پایانی سنتی- برسند. جالب تر این که این داستانک ها در عین ایجاز، بیانگر مباحث و دغدغه های انسانی جهان شمولی مثل نکوهش جنگ و خیانت، حفظ تعهد، عقوبت گناهان و ... هستند. همچنین در ژانرهای مختلفی از کارآگاهی گرفته تا عاشقانه یا علمی-تخیلی نیز جای می گیرند و حتی برخی از آن ها ضد داستان(داستان انعکاسی) اند.
تمام این ویژگی ها در کنار هم باعث شده که این مجموعه داستانک در جایگاهی بالاتر از دیگر نمونه های این چنینی قرار بگیرد.
 پی نوشت: این مطلب پیش تر در سایت گزارش هنر منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۳۲
فاطمه محمدبیگی

"اختراع هوگو کابره" رمانی است نوشته ی برایان سلزنیک و برنده ی مدال کلد کات سال 2008، نامزد جایزه ی کتاب ملی آمریکا و پرفروش ترین و بهترین کتاب مصور نیویورک تایمز 2007. برایان سلزنیک تصویرگر و نویسنده ی آمریکایی است که بیشتر آثارش در زمینه ی ادبیات کودک و نوجوان طبقه بندی می شوند.
این کتاب پانصد و هشتاد و یک صفحه ای، در قطع رقعی، با رعایت حق انتشار در ایران و با ترجمه ی رضی هیرمندی توسط نشر افق در سال نود منتشر شده است. علاوه بر این کتاب افق آن را جزو طبقه بندی ویژه و نوی سینما-رمان قرار داده. این کتاب در ایران برنده ی نشان طلایی لاک پشت پرنده ی سال نود و یک نیز شده است. لاک ‌پشت پرنده،  فهرستی است از کتاب‌ های برتر هر فصل، برای کودکان و نوجوانان ایرانی. این کتاب ‌ها را گروهی از منتقدان، کارشناسان و نویسندگان کودک و نوجوان، با بررسی کتاب ‌های هر فصل، انتخاب می‌کنند.

داستان این کتاب از طریق یک زاویه دید اول شخص- موجود در بخش مقدمه، میانه ی دو فصل و موخره- و یک سوم شخص دانای کل که سرگذشت پسرک یتیمی به نام هوگو کابره را بازمی گوید. زندگی او به یک آدم آهنی، یک پیرمرد بدخلق و یک دختر کنجکاو گره خورده. هوگو در پی تعمیر آدم آهنی که یادگار پدرش است، مدام به سوال های تازه ای برمی خورد که باید برای یافتن جوابشان اتفاق های دشواری را از سربگذراند. او حتی گمانش را هم نمی کند که کلید رسیدن به این پاسخ آویخته بر گردن دخترک،ایزابل، باشد. با همراهی ایزابل است که هوگو می تواند به هویت پنها پیرمرد که به هنر سینما گره خورده است، پی ببرد.
« تمام دستگاه های ماشینی به یک علتی ساخته شده ان. برای همینه که از دیدن یک دستگاه خراب، همیشه بفهمی نفهمی غصه ام می شه. چون دیگه نمی تونه کاری رو که برای اون هدف ساخته شده، انجام بده...شاید وضع آدم ها هم همین جور باشه. وقتی در زندگی هدفت رو از دست بدی، به این می مونه که شکستی و خراب شدی.»
نوع تصویرگری ها و صفحه آرایی کتاب بیشتر و بیشتر آن را به یک روایت سینمایی نزدیک کرده. تصویرهای سیاه قلمی که در میان صفحه و دربرگرفته شده توسط کادری سیاه ارائه شده اند. این تصاویر با تغییر زاویه هایی که در نمایش موضوع دارند، حرکت های موجود درشان، دور یا نزدیک شدنشان به سوژه،  گاهی از دریچه ی نگاه یکی از شخصیت ها بودنشان و ... به نماهای سینمایی ای می مانند که نیمی از پیش برد داستان به عهده ی آن هاست. حتی آن مواقعی که تک جملات میان صفحه ی سفید قرار گرفته اند، مخاطب را به یاد میان نویس های فیلم های صامت می اندازد. تناسب این ساختار به موضوع داستان و نکات ذکر شده، باعث می شود که خواندن این رمان به تماشای یک فیلم بر روی کاغذ و  توسط جملات بماند. تجربه ای که متفاوت و جذاب است.

پی نوشت: این مطلب پیش تر در سایت گزارش هنر منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۲۹
فاطمه محمدبیگی

"چال مورچه" رمان کوتاهی است نوشته ی دوریس لسینگ، نویسنده ی بریتانیایی. شناخته شده ترین کتاب او "فرزند پنجم" است که به خاطر آن برنده ی جایزه ی نوبل شد. محوریت آثار او را روابط انسانی موجود بین آدم ها از طبقات متفاوت اجتماعی و در شرایط گوناگون اجتماعی تشکیل می دهد.
این رمان کوتاه با قطع رقعی در هشتاد و چهار صفحه و با ترجمه ی ضیاالدین ترابی توسط انتشارات سوره ی مهر به چاپ رسیده است. طرح جلد کتاب به زیبایی، پیش زمینه ای مختصر را از آن چه که قرار است در داستان با آن مواجه شویم،  به ما می دهد. ماجرای داستان روایتگر شکل گیری دوستی است بین یک پسر سفید پوست و یک پسر سیاه پوست به نام های تامی و دیرک که در مواقعی ما را به یاد نوع رابطه ی گیلگمش و انکیدو در کتاب گیلگمش می اندازد.  بستر  آن را  شرایط استعماری و سلطه ی سفیدپوستان بر سیاه پوستان شکل می دهد و این دوستی حکم یک مخالفت را پیدا می کند؛ چیزی در تضاد با جریان اصلی جامعه ی زمان خود.
« حدود بیست سالگی، زمانی است که افراد جوان همه چیز را تجربه می کنند و خیلی از حقایق تلخ زندگی را می پذیرند، به خاطر این که نمی دانند پذیرش آن ها در نهایت برای بقیه ی زندگی شان چقدر دشوار است.»
لسینگ از تجربیات دوران نوجوانی خود و زندگی در آفریقا، جزو نژاد سفید پوستانی که از سیاه پوست ها بهره می کشیدند، استفاده می کند و انتقاد اجتماعی خود را به این موضوع مطرح می کند. او نشان می دهد که ذات آدمیان از هر آن چه که باعث مرزبندی و جدایی آنان بشود، برخواهد گذشت. شاید سادگی داستان ها، حادثه ها و شخصیت های او باعث بشوند که در سیر داستانی اش تعلیق خاصی حضور نداشته باشد اما او تمرکزش را بر پرداخت جزئی روابط انسانی می گذارد. وی به نوعی با قرار دادن شخصیت هایش در موقعیت ها و شرایط ویژه به پرداخت آن ها از طریق برون ریزی شان به تبع  بحرانی که درگیرش هستند، می پردازد. آن ها را آن چنان دقیق، زنده و زیبا ترسیم می کند که مخاطب خواه، ناخواه درگیرشان می شود و  از پی گرفتنشان لذت می برد.

پی نوشت: این مطلب پیش تر در سایت گزارش هنر منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۲۵
فاطمه محمدبیگی

کتاب دکه  ی بین راه  نوشته سام شپارد، مجموع شش دیالوگ است که شپارد آنها را هنگام بازی سر صحنه فیلم “Homo Faber” در سال ۱۹۹۱ نوشته و بعدها با عنوان” گشتی در بهشت” چاپ شد. این اثر در ایران با همین نام و ترجمه حمید امجد توسط نشر نیلا در مجموعه کتاب کوچک منتشر شده.
در روایات، دیالوگ همیشه یکی از نقش های محوری را برعهده دارد؛ زیرا که در شخصیت پردازی، فضاسازی، ایجاد تعلیق، انتقال اطلاعات، پیشبرد داستان و … نقش به سزایی ایفا می کند. در این مجموعه نیز سام شپارد شش دیالوگ- البته تکه آخر در انتها با یک پاراگراف داستانی به پایان می رسد- را که یا رودررو و یا از طریق تماس تلفنی بیان می شوند، در اختیار ما می گذارد. او از این راه نه تنها بر اهمیت عنصر دیالوگ تاکید می کند بلکه این نکته را هم یادآور می شود که داستان مدرن می تواند به تنهایی با دیالوگ بیان شود و در این میان، مخاطب مدرن با همراهی خود آن را کامل خواهد کرد. این توقع از مخاطب می رود که خود اطلاعات موجود درون دیالوگ ها را کشف کرده و در ساخت هویت شخصیت ها، پیشینه آنها، مکان ها و … از آن اطلاعات استفاده کند و در ذهن خود تصویرسازی مورد نیاز را انجام دهد؛ گاهی نیز خواننده باید روابط درونی موجود میان این شش تکه را بیابد.
نویسنده در این شش تکه بر فاصله موجود میان انسان ها، تفکراتشان، درکشان، موقعیت اجتماعی شان، خواست هایشان و… تاکید می کند و نشان می دهد که خیلی از این موارد در شکل گیری یا قطع روابط خانوداگی و شخصی افراد موثرند و حتی گاهی به انزوا و عدم درک متقابل می انجامند.
معرفی کوتاه نویسنده
سام شپارد(Sam Shepard
) متولد ۱۹۴۳ نویسنده، بازیگر، نمایشنامه نویس و کارگردان آمریکایی و برنده جایزه پولیتزر است. از او نمایشنامه های ” کودک مدفون” و “لگد زدن به اسب مرده”، مجموعه داستان” خواب خوب بهشت” و فیلمنامه “پاریس، تگزاس” به فارسی ترجمه شده اند.

پی نوشت: این مطلب پیش تر در سایت گزارش هنر منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۶ ، ۱۸:۴۱
فاطمه محمدبیگی

ماهی ها در شب می خوابند نوشته ی سودابه اشرفی رمانی است که در سال 1383 توسط انتشارات  مروارید به چاپ رسید و در سال های بعد نیز تجدید چاپ شد. این رمان برنده ی جوایز "صادق هدایت"،"مهرگان ادب" و "بنیاد گلشیری" شده است.
رمان ماهی ها در شب می خوابند روایتی سیال ذهن از طریق رجوع به گذشته(فلش بک) است که از طریق زاویه دید اول شخص و در برخی مواقع سوم شخص محدود به شخصیت  سوم شخص دانای کل، بیان می شود. فصل اول بیانگر لحظه ای کوتاه از زندگی طلایه دختر جوانی است که در خارج از کشور زندگی می کند.  هنگامی که او به خانه بازمی گردد، دوباره با پیغامی تلفنی از برادرش مواجه می  شود که پس از سال ها او را پیدا کرده و می خواهد باهاش صحبت کند. همین باعث می شود که گذشته برای طلایه زنده شود و ما در این مرور خاطرات با او همراه می شویم. فصل های متعدد دیگر را همین خاطرات و اتفاقات گذشته شکل می دهند. ما کم کم و فصل به فصل با زندگی طلایه و خانواده ی زمردیان در دوران پیش از انقلاب آشنا می شویم. سپس در بخش های دیگر به خصوص فصل هفتم ریتم رفت و برگشت ها-گذشته در گذشته- به اوج خود می رسند که متناسب است با ریتم ماجرای آن فصل و تقویت کننده ی ویژگی عصیان در طلایه.
شخصیت های کتاب بیشتر در حد تیپ باقی مانده اند. پدر که تیپی است از پدرهای سنتی و سخت گیری که مخالفت خود را با به روز شدن، چه در اندیشه و چه  در ظاهر در جای جای روایت نشان می دهد. حتی در فصلی- که گویی نویسنده در نگارش آن تحت تاثیر فصل کتابسوزی کتاب سمفونی مردگان بوده- پدر تمامی کتاب های دخترش را می سوزاند و در فصلی دیگر نیز به پاره کردن شلوار جین دخترش مشغول می شود و از او می خواهد تا با دختر همسایه قطع رابطه کند. در فصل های بعدی نیز می توان از دیالوگ های رد و بدل شده بین مادر، امیر و طلایه به این پی برد که او با کنکور دادن و دانشگاه رفتنش دخترش مخالف بوده.
در مقابل پدر، مادر را داریم که با رشد یافتن در بستر سنتی خواست های درونی خود را پنهان کرده و گاهی در جایی که شرایط مناسب باشد، آن ها را بروز می دهد. مادر هواخواه طلایه است و مخفیانه او را همراه برادرش امیر به سینما می فرستد، برای کنکور دادن راهی می کند و در آخر هم اوست که با پافشاری خود دخترش را به خارج از کشور می فرستد. همه ی این ها در پی این خواسته ی مادر که مدام هم در داستان تکرار می شود، می آیند؛ این که او نمی خواهد دخترش مانند خودش شود. اما این زن که مشخص نیست عقاید سنتی اش برگرفته از تلقین دیگران است یا چیزی است که خودش پذیرفته، هیچ تلاشی برای زندگی شخصی خودش نمی کند و تغییری را برای خود نمی خواهد. گویی که از شوهرش و یا از دست دادن زندگی معمولی اش واهمه داشته باشد؛ زیرا که این ازدواجِ دومش پس از مرگ شوهر اولش است. او در حضور محرم رازش شهناز خانم همسایه مجال پیدا می کند خودش باشد، آن طور که می خواهد بپوشد و بگردد، مست کرده و درمورد آینده ی طلایه با او صحبت کند.
دو برادر طلایه نیز به نوعی جلوه ی دیگری از پدر و نمود جامعه ی مردسالارانه ی آن دورانند. البته که کهن الگوی(  آرکی تایپ) برادر کشی در قسمتی از رمان باعث جذابیت بخشیدن به ماجرای آن ها گشته اما در کل این دو شخصیت نیز عمقی ندارند. تنها تفاوتی که بین این دو برادر وجود دارد این است که امیر به نوعی مشوق و الگوی طلایه است برای گذر از سنت ها و پیش رفتن به سوی آینده ی بهتر. راز مهم فرزند نامشروع امیر را نیز تنها طلایه می فهمد و تا انتها با خود نگه می دارد. اما علی که هیچ اشاره ای جز پیوستنش به ساواک و نگرش خانواده و اهالی محل به این کار او، نمی شود نقشی در زندگی خواهرش ندارد؛ این که داستان را او به جریان می اندازد، گویی وجه نمادینی به شخصیت او بخشیده. علی جلوه ای از گذشته است که طلایه را رها نکرده یا برعکس. گذشته ای که همیشه حاضر است، هر چقدر هم که شخصیت اصلی رمان بخواهد منکر آن شود یا سعی در فراموش کردنش، داشته باشد.

و طلایه نماد زنان و دخترانی است که تسلیم شرایط نمی شوند و می خواهند آینده ی خودشان را با دست خویش بسازند. گویی کتاب از همین منظر مورد توجه جایزه ی هدایت قرار گرفته. طلایه که نیاز به شخصیت پردازی قوی تری دارد تا بتواند ارتباطی قوی با مخاطب برقرار کند، نیز متاسفانه تنها یک تیپ است. شورشی بودنش در مدرسه، مخالفت هایش با پدر در بحث مطالعه، درس خواندن و ازدواج نکردن و... همه  و همه طی اشاره هایی مختصر بازگو می شوند. اشاره هایی که مجال شکل گیری ژرف را پیدا نکرده اند. به طور کلی به نظر می رسد که دغدغه ی نویسنده عمق بخشیدن به خرده روایت ها و شخصیت ها نبوده و این ساختار و پرداخت ماجرا بوده که او را درگیر خود کرده. چیزی که به خاطر آن شایسته ی دریافت جایزه ی گلشیری شده. رجوع به گذشته ی  سیال ذهنی که معمولا اول شخص است اما در مواقعی به سوم شخص محدود به شخصیت و سوم شخص دانای کلی تغییر پیدا می کند که گویی همگی از دیدگاه طلایه برخاسته اند؛ چیزی که پیش از این نمونه اش را در کتاب سمفونی مردگانِ عباس معروفی داشته ایم.
در انتها باید گفت که طلایه از گذشته گریخته و به آینده ای که  مادرش برای او آرزو می کرده، پناه برده اما باز هم به آن چه باید نرسیده. او هنوز هم بین گذشته و حالش در رفت و آمد است. هدف و انگیزه ای برای چنگ انداختن و گریز به سوی آینده ندارد. علی تنها بخشی از چیزهایی هستند که می توانند به سرعت او را به خاطره های گذشته اش، پرتاب کنند و در این مرداب پایین بکشند. طلایه آن طور که در فصل های ابتدایی کتاب نوید داده می شود، دختر سخت و محکمی نیست. انگار که بیرون کشیدن او از آن فضا و فشارهای موجودش، باعث رکود او شده. حالا  او مثل خیلی از انسان های هم عصرش گیج و بلاتکلیف در رفت و آمدهای آونگ واری بین گذشته و حالش زندگی می کند؛ بی هیچ نتیجه ای، بی هیچ رهایی ای. او نتوانسته تعادلی بین گذشته و حال برای ساختن آینده اش برقرار کند.

پی نوشت: این مطلب پیش تر در سایت گزارش هنر منتشر شده است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۶ ، ۱۸:۳۴
فاطمه محمدبیگی

 

نمایش نامه ی سکوت اثر پل استر ترجمه ی  اصغر نوری توسط انتشارات نیلا در مجموعه ی  کتابِ کوچک به چاپ رسیده است. نمایشنامه ی سکوت تنها با سه شخصیت به نام های سیاه، سبز و آبی پیش می‌ رود. محوریت داستان روی تصمیمی است که سیاه گرفته و وابستگی آبی به زیرنظر داشتنِ فردِ مورد نظر. سبز فقط نقش مکتوب کننده ی وقایع را دارد. در اواخر داستان آبی وارد شده و گره ی داستان به دست او گشوده می شود.
سکوت یا Black-outs به معنای سکوت کردن روی یک موضوع یا مسئله، دومین نمایش نامه ‌ای بود که پل استر نوشت. او در مورد این کار می‌گوید:
« در حالی که غرق نوشتن رمان شهر شیشه ای بودم، یاد این نمایش نامه افتادم که چندسال پیش نوشته بودمش. حس عجیبی داشتم. نمایش نامه درباره ی همان چیزی بود که آن لحظه در حال نوشتنش بودم. دوباره نمایش نامه را خواندم. موقعیت ها و اسم ها همان بودند، گرچه به روش دیگری ظاهر شده­ بودند. بعدها رمان ارواح از این نمایش نامه بیرون آمد.»

 

پل استر نمایشنامه ی  سکوت را در سال۱۹۷۶ نوشته بود؛ زمانی که برای گذراندن زندگی در کنار سرودن شعر و نوشتن نقد، به کار ترجمه هم مشغول بود. در همان زمان بود که به تئاتر روی آورد.
نمایشنامه ی سکوت  درباره چیست؟
سیاه تصمیم به کشتن فردی گرفته بوده و آبی را برای این کار استخدام کرده و او را ملزم ساخته که یادداشت ‌ها و مشاهدات خود را در مورد آن فرد، به طور منظم برای او پست کند. فردی که آبی در یادداشت هایش به او اشاره می­ کند به شدت شبیه سیاه است. سیاه تصمیم می گیرد تا آبی را ملاقات کند و سبز باید هر آن چه را در این ملاقات اتفاق می افتد یا گفته می‌ شود، حتی سکوت را نیز مکتوب کند. روز موعود می رسد و آبی در زده و وارد می شود... .
پی نوشت: این مطلب پیش تر برای سایت نُخستان نگاشته و در این جا منتشر شده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۵۰
فاطمه محمدبیگی

قلعه ی متحرک هاول اثر دیانا واین جونز
سوفی دختر بزرگ خانواده پس از مرگ پدر در کلاه فروشی مشغول به کار می شود. کلاه های او خریداران زیادی دارد و در مدت کوتاهی آوازه ی مغازه‌ی آن ها در همه جای شهر می‌ پیچد. تا این که یک روز سوفی تنها در مغازه مشغول دوختن گل ها به کلاه ‌ها و صحبت با آن هاست که زنی سیاه پوش همراه مردی موقرمز وارد مغازه می شوند
این کتاب به شدت دوست داشتنی است. شاید روایتش یا نوع فانتزی ای که درش جریان دارد نسبت به خیلی از آثار دیگر ساده، کم و حتی ابتدایی(مواجهه با کلیات تا جزئیات) باشد اما جزئیاتی که نویسنده در خلل داستان ارایه می کند و سپس استفاده ی به جا از آن ها، هنر نویسنده را در داستان پردازی جادویی نشان می دهد.
قلعه متحرک هاول پر از شخصیت های متفاوت است. شخصیت هایی که بیشتر آن ها جزو شخصیت های پویا حساب می شوند. نویسنده در ابتدای داستان ما را با ظواهر و ویژگی‌های بارز آن ها آشنا می کند. سپس با پیش رفتن داستان ما به وجوه دیگر شخصیت ها در طول وقایع  پی می‌بریم. توصیف نویسنده از عمل و کنش های آنان آن قدر عمیق و تاثیرگذار است که باعث همزاد پنداری شدید مخاطب می شود؛ طوری که با آن ها عکس العمل یکسان نشان می‌دهیم، نگران،ناراحت و شاد می شویم، تصمیم می‌گیریم و... . 
نویسنده از طریق روایت سوم شخص(به نوعی دانای محدود) ما را با سوفی همراه می کند و با او به دل ماجراها می کشاند. هر چه جلوتر می رویم شخصیت­‌ها و اتفاق‌ها بیشتر و بیشتر می‌­شوند. نکات ریز و درشتی در متن جای می گیرند که درآینده می فهمیم که هرکدام چه نقشی در روند داستان ایفا می­ کنند؛ جزئیات بی­شماری در خودِ شخصیت­‌ها و رفتارهایشان، تا مکان­ ها، اتفاق ­ها و وسایلِ موجود. طوری که باید گفت هرچیزی که  در داستان ذکر شده به موقع نقش خود را اجرا خواهد کرد و هیچ نکته-­ای بی­هوده گفته نشده و قطعا کاربردی دارد.
نویسنده به سراغ موضوعات خیلی خاصی نرفته و در همان ژانر فانتزی-جادویی خود با ذکر چیزهای کلی و پذیرش جادو بی هیچ چون­ و­چرایی در داستان به خلق اتفاقات پرداخته است. وجود یک جادوگر، یک قلعه­ عجیب، یک شیطونک آتش با نیرویِ عظیم جادویی، وسایل و ابزارهای جادویی، وردها و طلسم­‌ها و … به همین منظور نویسنده بدون بسط دادن موضوعات- که در واقع لزومی هم برای آن­‌ها حس نمی‌­شود زیرا جهانِ داستان با تمام ویژگی­‌هایش طوری توصیف می­ شود که کاملا قابل باور است و جای هیچ سوال و توضیحی نمی­ گذارد- با ذکر یک کلیت جادویی و استفاده از آن در جزئیات دیگر در روند داستان، همه چیز را پیش می‌­برد.

پی نوشت: این مطلب پیش تر برای سایت نُخستان نگاشته و در این جا منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۴۲
فاطمه محمدبیگی