صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

گمان‌کردن، رویا دیدن و نوشتن

اگر بخواهم خودم را تعریف کنم، مختصرش می‌شود این‌ها:

- قصه‌ساز
- من گُنگ خواب دیده و عالم تمام کَر
-زن‌کودکِ عاشقِ جان به بهار آغشته
- ریشه‌ای در خواب خاک‌های متبرک
- پهلو به پهلوی خیل نهنگ‌های جوان غوطه می‌خورم
- غلامِ خانه‌های روشن
- دانش‌آموخته‌ی کارشناسی ادبیات داستانی
- دانشجوی کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر
-فارغ از تحصیل دوره‌ی کامل فیلم‌نامه‌نویسی از خانه‌ی بین‌الملل بامداد
- می‌نویسم؛ چون هیچ کاری رو به اندازه‌ی نوشتن نه بلدم و نه عاشق

کجا همه چیز تمام می شود؟

پنجشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ

داستان با یک کشتی، یک مهاجرت، یک زایمان، یک ملوان و یک بچه ­ی سر راه گذاشته شده، آغاز می ­شود.
"ملوانی به نام دَنی بودمن پیدایش کرده بود. وقتی که همه­ ی مسافران بوستون از کشتی ویرجینین پیاده شده بودند. داخل جعبه ­ای مقوایی. ده روزه بود. روی پیانو رها شده بود. روی کارتن نوشته شده بود" تی. دی. لمون" ملوان اسم خودش را همراه با سال 1900(نُوِوچِنتو) به اسم پسربچه اضافه کرد و مسئولیت بزرگ کردنش را به عهده گرفت. درحقیقت نووچنتو برای جهان وجود نداشت. هیچ شهر یا کلیسا یا بیمارستان یا زندان یا تیم بیس بالی نبود که اسم او را در جایی نوشته باشد. وطن نداشت. تاریخ تولد نداشت. خانواده نداشت. به طرز قانونی اصلا به دنیا نیامده بود."
راوی ماجرای این مرد عجیب وغریب که اقیانوس به خانه ­اش می­ ماند، دوست ترومپت نوازش است که اتفاقی به عنوان عضوی از نوازنده ­ها وارد کشتی می­ شود و تا سال­ ها آن جا همراه او می­ نوازد. داستانی که از انتها شروع شده و با مرور خاطرات به همان نقطه­ ی پایان بازمی­ گردد تا ببینیم که آیا نووچنتو از روی بمب­ هایی که برشان نشسته است، بلند می­شود یا نه. این مرد برای ما از دنیای غریب نووچنتو می­ گوید؛ از زندگی ­اش بر روی کشتی، از خانواده ­اش که همان ملوان­ ها و مسافرین در رفت ­وآمد هستند، از قدرتش در نواختن پیانو به صورت بداهه فراگرفته و رقابتی که بر سر نواختنش با جِلی رُل مشهور می­ کند، از تصمیمش برای قدم گذاشتن روی خشکی پس از گذشت سی­ و دو سال روی آب و علتی که او برای این کارش بیان می­ کند"به این دلیل که دریا را از آن سمت، از روی خشکی ببینم نه ازداخل کشتی." نووچنتو انگار که جزیی از کشتی باشد، همیشه در آن حضور دارد و هر بار که سر بلند کنی، می­توانی او را ببینی که به نوعی در خانه ­اش قدم می ­زند و مشغول کاری است. اقیانوس نه تنها در چشمان او، بلکه در روحش نیز رسوب کرده؛ طوری که روح یک مادر در فرزندش. اقیانوس با تمام موج­ هایش جایی است که او درش به دنیا آمده، بزرگ شده و هر شب در آغوشش خوابیده و مدام برش زندگی کرده. او خودش نمودی از این آبی بی­کران است.  برای او حتما همه چیز سه رنگ است؛ یا سفید و سیاه به رنگ شاسی­ های پیانو و یا آبی به رنگ وطنش.

نویسنده توصیف ظاهری خاصی از او به ما ارائه نمی­دهد؛ او شبیه به همه­ی ماست و نیست. می­تواند یکی از ماها باشد. یکی که محو است. مردی است در تاریکی، در کنج­های ناپیدای کشتی، در بداهه­نوازی­های شبانه­ی سالن رقص. پیانیستی که تا می­تواند ساکت است و هر جا که نیاز ببیند با سُراندن انگشت­هایش روی شاسی­های دو رنگ پیانو سخن می­گوید. هیچ کس قادر به تقلید شیوه­ی صحبت کردنش نیست. برای این مرد دنیای خارج از کشتی جهان بی­دروپیکری است که پایان نداشتنش می­ترساندش. دنیایی که برای یک بار هم که شده او را وسوسه می­کند تا به خاطرش از پله­های کشتی پایین بیاید. برای آن دنیا هم نووچنتو فردی است خیالی و ناشناخته. دنی.بودمن.تی.دی لمون نووچنتو جایی به دوستش می­گوید که در چشم مردم می­شود چیزی را که بعدها خواهند دید، مشاهده کرد. نه آن را که تا به حال دیده اند. شاید مادرش وقتی که او را به دنیا آورد، همین عدم تعلق او را به دنیای حقیقی دور از آب در چشم­های کوچکش دیده بود و برای همین او را همان جا که زاده شد، رها کرد.
کتاب افسانه­ی هزار و نهصد نمایشنامه-داستانی است به شیوه­ی مونولوگ(تک گویی) نوشته­ی الساندرو باریکوی ایتالیایی که با ترجمه­ی آرزو اقتدار توسط نشرخورشید به چاپ رسیده. خود نویسنده اشاره کرده که این متن  را برای یک بازیگر و یک کارگردان نوشته بوده. جوزپه تورناتوره-کارگردان فیلم­های سینما پارادیزو و مالنا- نیز فیلمی با همین عنوان از روی این کتاب با بازی تیم راث در سال 1998 ساخته.

پی نوشت: این مطلب برای کتاب صوتی نوار نوشته و پیش تر در وبلاگ نوار منتشر شده است.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی