صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

گمان‌کردن، رویا دیدن و نوشتن

اگر بخواهم خودم را تعریف کنم، مختصرش می‌شود این‌ها:

- قصه‌ساز
- من گُنگ خواب دیده و عالم تمام کَر
-زن‌کودکِ عاشقِ جان به بهار آغشته
- ریشه‌ای در خواب خاک‌های متبرک
- پهلو به پهلوی خیل نهنگ‌های جوان غوطه می‌خورم
- غلامِ خانه‌های روشن
- دانش‌آموخته‌ی کارشناسی ادبیات داستانی
- دانشجوی کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر
-فارغ از تحصیل دوره‌ی کامل فیلم‌نامه‌نویسی از خانه‌ی بین‌الملل بامداد
- می‌نویسم؛ چون هیچ کاری رو به اندازه‌ی نوشتن نه بلدم و نه عاشق

حلال یا حرام | نگاهی به مستند بَخشی

شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۴۶ ب.ظ

فیلمِ ساخته ی رضا غلامی مطلق با مقدمه ­ای نمادین آغاز می ­شود. در این مقدمه ما پدر و پسری را می­ بینیم که در فضایی باز و سرد پیش می­ روند و سازی پوشیده را با خود حمل می­ کنند. آن­ ها درجست­ و جوی جایی هستند. هنگامی که به پای یک درخت می ­رسند، با یک برش وارد تنه ­ی اصلی کار می ­شویم. صحنه ­های ابتدایی این بخش بیانگر عکس­ العمل، دیدگاه و صحبت­ های چند روحانی و طلبه­ ی ترکمن پیرامون موسیقی و به ­خصوص موسیقی فردی که به ­عمد برایشان پخش شده؛ آنامراد که دو تار می ­نوازد. سپس با آنامراد مواجه می ­شویم. میراث پدرش برای او همین ساز بوده و نواختنش و کاری جز این بلد نیست. او برایمان تعریف می­ کند که در کودکی، هنگامی که به مکتب­ خانه می ­رفته به ­دلیل نداشتن وضع مالی خوب، برای کودکان دو تار می­زده تا به او خوراکی بدهند و تأمینش کنند. هما ن­جا به ­نوعی با اولین تنبیه خود مواجه می ­شود و می­گریزد. بعدتر نیز با او برخورد شده و تارش را می­ شکانند. در خلال روایت او، شاهد وضع نه­ چندان خوب زندگی ­اش و تقابل سنت و موسیقی و به­ خصوص نتیجه­ ی این تقابل که منجر به گرویدن جوانان به موسیقی بیگانه شده، هستیم. حتی در جایی درماندگی آنامراد را از زبانش می ­شنویم؛ او می­ گوید که زمانی می­ خواسته نواختن را ترک کند و یا سازش را بشکند، از طرفی هم نگران این است که مبادا راهی که می ­رود غلط باشد اما او جوابی برای خود ندارد. چیز مشخصی به او ارائه نمی­ شود تا بداند که از این عشق بگذرد یا نه. فیلم به جای آن که بیشتر به این شخصیت و یا عمق موضوع تقابل بپردازد، تأکید بر قدرنادیدگی آنامراد به­ عنوان یکی از مهم­ترین «بخشی»­های باقی مانده دارد. این را با پایان­ بندی خود که ادامه­ ی صحنه­ ی نمادین آغازین است، به ­وضوح بیان می­ کند. پدر خاک را می­ کند و ساز را از پسرش گرفته و به ­آهستگی در خاک گذاشته. سپس رویش را می­ پوشاند.

پی نوشت: این مطلب پیش تر در سایت پلاتو منتشر شده است.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی