صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

گمان‌کردن، رویا دیدن و نوشتن

اگر بخواهم خودم را تعریف کنم، مختصرش می‌شود این‌ها:

- قصه‌ساز
- من گُنگ خواب دیده و عالم تمام کَر
-زن‌کودکِ عاشقِ جان به بهار آغشته
- ریشه‌ای در خواب خاک‌های متبرک
- پهلو به پهلوی خیل نهنگ‌های جوان غوطه می‌خورم
- غلامِ خانه‌های روشن
- دانش‌آموخته‌ی کارشناسی ادبیات داستانی
- دانشجوی کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر
-فارغ از تحصیل دوره‌ی کامل فیلم‌نامه‌نویسی از خانه‌ی بین‌الملل بامداد
- می‌نویسم؛ چون هیچ کاری رو به اندازه‌ی نوشتن نه بلدم و نه عاشق

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پاکستان» ثبت شده است

جنگ با مردم چه می­ کند؟ این تنها بخشی از تبعات این فاجعه است که می­ توانیم ببینیم. بخشی کوچکی که گاه تحمل تماشایش را از دست می ­دهیم. مستند اجتماعی عمار عزیز به با محوریت پیرمردی پاکستانی در اردوگاهی می­ پردازد که ساکنین آن به تبع حضور داعش و طالبان در سرزمینشان ناچار به ترک باعجله و شبانه ­ی آن و اسکان در این­ جا شده ­اند. چادرهایی که نماد یونیسف بر روی آن­ ها قابل مشاهده است. فیلم به گذران زندگی تکراری پیرمرد همراه با فرزند و نوه­ هایش در این فضای محدود می­ پردازد. بخشی از تعلیقی که در کار حضور دارد، به­ خاطر این است که از همان ابتدا همه چیز به ما گفته نمی ­شود. ما نمی­دانیم آن­ ها که هستند، این اردوگاه در کجاست و چرا ناچارند درش بمانند. بخش دیگر این است که در انتها چه خواهد شد. پیرمرد به ­مرور همه چیز را برایمان می ­گوید و در خلال صحبت­های او، ما نقاط دیگر اردوگاه را نیز می­ بینیم. او معلم بوده و حالا گه­ گاهی در شعرخوانی­های اردوگاه شرکت می­ کند و اشعارش را می­ خواند. اشعاری که محتوایش بازگوکننده­ ی دردی است که از این حجم ظلم و کشتار و دلتنگی برای بازگشت می­ کشد. روزی نیست که او به برگشتن فکر نکند و از روزهای گذشته در خانه­ برای نوه­ هایش نگوید. بچه ­ها دورش جمع می­ شوند تا از جشن ­ها و شادی­ های دور بشنوند. چیزی که تجربه نکرده ­اند و معلوم هم نیست که بکنند یا نه. ضرباهنگ آهسته­ ی کار درک این زندگی عذاب­ آور را ممکن می­ سازد تا حدی که از حوصله خارج می ­شود. آن چه که در ذهن مخاطب درگیری ایجاد می ­کند این است که بالاخره پیرمرد می­ تواند دیگران را راضی کند که ترس از مرگ را کنار بگذارند و بازگردد یا خود تنها بازخواهد گشت و آیا زنده خواهد ماند یا این که مرگ در همین اردوگاه به سراغش خواهد آمد و بازگشت تبدیل به یک رویا می­ شود؛ رویای پیرمردی شاعر و اسیر.

پی نوشت: این مطلب پیش تر در سایت پلاتو منتشر شده است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۶ ، ۱۹:۰۰
فاطمه محمدبیگی