صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

گمان‌کردن، رویا دیدن و نوشتن

اگر بخواهم خودم را تعریف کنم، مختصرش می‌شود این‌ها:

- قصه‌ساز
- من گُنگ خواب دیده و عالم تمام کَر
-زن‌کودکِ عاشقِ جان به بهار آغشته
- ریشه‌ای در خواب خاک‌های متبرک
- پهلو به پهلوی خیل نهنگ‌های جوان غوطه می‌خورم
- غلامِ خانه‌های روشن
- دانش‌آموخته‌ی کارشناسی ادبیات داستانی
- دانشجوی کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر
-فارغ از تحصیل دوره‌ی کامل فیلم‌نامه‌نویسی از خانه‌ی بین‌الملل بامداد
- می‌نویسم؛ چون هیچ کاری رو به اندازه‌ی نوشتن نه بلدم و نه عاشق

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دیالوگ» ثبت شده است



قد کوتاه: حقیقتش دلم براش تنگ شده.

قد بلند: هووم. منم.

قد کوتاه: حتما باید من بگم تا تو هم بگی؟ بد عادت شدیا!

قد بلند: خودت بد عادتم کردی.

قد کوتاه: دوباره نرو اولش، نرو.

قد بلند: دیگه اول و آخرش مهم نیست توی سن ما‌. مهم این دلتنگیه.

(سکوتی طولانی)

قد کوتاه: یعنی اگه نمی‌گفتم چی می‌شد؟

قد بلند: به من می‌گیا. اندازه‌ی سالای زندگی نکرده‌ات هم اینو بپرسی، جواب ش تغییری نمی‌کنه. گفتنش بهتر بود.

قد کوتاه: این اطمینانت از کجا میاد آخه؟

قد بلند: از اون لحظه‌ی قشنگی که دیدم چجوری تن به آب زد.

قد کوتاه: و رفت و دیگه برنگشت؟

قد بلند: و رفت و دیگه برنگشت.

قد کوتاه: مجنونی. به تو باشه همه‌ی رفتنا قشنگن.

قد بلند: به من اگه بود که نمی‌رفت. تو گفتی و شنید و رفت.

قد کوتاه: بیا باز رسیدیم به اولش. نگفتم نرو اولش؟

(مکثی کوتاه)

قد بلند: اگه نمی‌گفتی، نمی‌فهمیدیم چقدر زیباتر از اونیه که می‌دیدیم.

قد کوتاه: شاعر شدی؟

قد بلند:(با خنده) نه دلتنگم.

قد کوتاه:(با خنده) مشخصه.

(سکوتی کوتاه) 

قد کوتاه: بریم ببینیمش؟

قد بلند: اگه این‌بار بپرسه شما دوتا خسته نشدین، جوابشو چی بدیم؟

قد کوتاه: تو خسته نشدی از نبودن؟

قد بلند: اون دیگه برنمی‌گرده روی خاک. شک نکن.

قد کوتاه: شک ندارم اما اگه نمی‌رفت، لازمم نبود که برگرده.

قد بلند: اون‌وقت جلوی چشمت عاشق می‌شد، آدم می‌شد. طاقت داشتی؟

قد کوتاه: آره اگه بهش نمی‌گفتم، نمی‌فهمیدم که کیه و چیه. دیگه برام فرقی نداشت عاشق بشه یا نشه. می‌شد یه عشق به زبون نیومده‌ی دوران جوونی.

قد بلند: طاقت نمیاوردی من می‌شناسمت. دروغ به خوردِ من نده. بگیر بلیت رو بریم که حوصله‌ی بدخلقیای موقع دلتنگی‌اتو ندارم.

قد کوتاه: فردا صبح؟

قد بلند: فردا صبح، رو به دریا.

(خنده‌ی هر دو) 


پ.ن: عکس رو آبان ماه برداشته بودم ازشون توی باغ فردوس.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۶ ، ۰۹:۳۶
فاطمه محمدبیگی

می گم:
اون قلم رو بردار. 
می گه:
ببین من  دستم به ژوبین خو گرفته نه قلم. 
می گم:
برش دار. یه دور که روی تن من پهلوی بنویسی، با انگشتات عجین می شه. 
لبخند می زنه. می گه:
منو بهل. عفوم کن. کار من نیست.
می خندم. بلند. بلندتر و بین خنده می گم:
نمی هلم.
می گه:
ای جادوگر. ای جادوگر. چنین که تو می کنی رسم جوان مردان نیست. تو سپاهیانی داری شگرف. من چه؟
می گم:
خویش. خویشتنت. همین کافی نیست؟
قلم رو بین انگشتاش فشار می ده. می گه:
باید از تو دوری کنم. می ترسم اون خوی پهلوانانه ام رو ازم بگیری.
می گم:
هر شب با من در نبردی، سخت. کدوم گرفتن؟ بهونه است.
ساعدم رو می ذارم پیش روش. می گم:
بنویس. 
می گه:
چی؟
می گم:
بنویس قسم به انگشتان کشیده اش چه به دور تیغ، چه قلم و چه مچ و گلوی یار. 
بلند می شه. گُر می گیره. می گه:
قرارمون این نبود. تو... تو... تو اسیرم می کنی آهو چشم. اسیر کلمات کهن و نو. 
دستش رو می گیرم. می نشونمش. می گم:
مگه تو اسیرم نکردی؟ اسیر این دستا... .
چیزی نمی گه. قلم رو توی مرکب می زنه. دستم رو توی دستش می گیره و شروع می کنه به نوشتن.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۶ ، ۱۶:۰۵
فاطمه محمدبیگی

کتاب دکه  ی بین راه  نوشته سام شپارد، مجموع شش دیالوگ است که شپارد آنها را هنگام بازی سر صحنه فیلم “Homo Faber” در سال ۱۹۹۱ نوشته و بعدها با عنوان” گشتی در بهشت” چاپ شد. این اثر در ایران با همین نام و ترجمه حمید امجد توسط نشر نیلا در مجموعه کتاب کوچک منتشر شده.
در روایات، دیالوگ همیشه یکی از نقش های محوری را برعهده دارد؛ زیرا که در شخصیت پردازی، فضاسازی، ایجاد تعلیق، انتقال اطلاعات، پیشبرد داستان و … نقش به سزایی ایفا می کند. در این مجموعه نیز سام شپارد شش دیالوگ- البته تکه آخر در انتها با یک پاراگراف داستانی به پایان می رسد- را که یا رودررو و یا از طریق تماس تلفنی بیان می شوند، در اختیار ما می گذارد. او از این راه نه تنها بر اهمیت عنصر دیالوگ تاکید می کند بلکه این نکته را هم یادآور می شود که داستان مدرن می تواند به تنهایی با دیالوگ بیان شود و در این میان، مخاطب مدرن با همراهی خود آن را کامل خواهد کرد. این توقع از مخاطب می رود که خود اطلاعات موجود درون دیالوگ ها را کشف کرده و در ساخت هویت شخصیت ها، پیشینه آنها، مکان ها و … از آن اطلاعات استفاده کند و در ذهن خود تصویرسازی مورد نیاز را انجام دهد؛ گاهی نیز خواننده باید روابط درونی موجود میان این شش تکه را بیابد.
نویسنده در این شش تکه بر فاصله موجود میان انسان ها، تفکراتشان، درکشان، موقعیت اجتماعی شان، خواست هایشان و… تاکید می کند و نشان می دهد که خیلی از این موارد در شکل گیری یا قطع روابط خانوداگی و شخصی افراد موثرند و حتی گاهی به انزوا و عدم درک متقابل می انجامند.
معرفی کوتاه نویسنده
سام شپارد(Sam Shepard
) متولد ۱۹۴۳ نویسنده، بازیگر، نمایشنامه نویس و کارگردان آمریکایی و برنده جایزه پولیتزر است. از او نمایشنامه های ” کودک مدفون” و “لگد زدن به اسب مرده”، مجموعه داستان” خواب خوب بهشت” و فیلمنامه “پاریس، تگزاس” به فارسی ترجمه شده اند.

پی نوشت: این مطلب پیش تر در سایت گزارش هنر منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۶ ، ۱۸:۴۱
فاطمه محمدبیگی