صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

گمان‌کردن، رویا دیدن و نوشتن

اگر بخواهم خودم را تعریف کنم، مختصرش می‌شود این‌ها:

- قصه‌ساز
- من گُنگ خواب دیده و عالم تمام کَر
-زن‌کودکِ عاشقِ جان به بهار آغشته
- ریشه‌ای در خواب خاک‌های متبرک
- پهلو به پهلوی خیل نهنگ‌های جوان غوطه می‌خورم
- غلامِ خانه‌های روشن
- دانش‌آموخته‌ی کارشناسی ادبیات داستانی
- دانشجوی کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر
-فارغ از تحصیل دوره‌ی کامل فیلم‌نامه‌نویسی از خانه‌ی بین‌الملل بامداد
- می‌نویسم؛ چون هیچ کاری رو به اندازه‌ی نوشتن نه بلدم و نه عاشق

ما نیز مردمانیم

جمعه, ۸ آذر ۱۳۹۸، ۰۷:۱۳ ب.ظ
«شمردم، هفت روز نبود و روز هشتم وقتی که آمد، آزادی برای هیچ کداممان معنای پیشینش را نداشت؛ کلمه‌ای به این اندازه عریان‌شده، ازریخت‌افتاده و تهی... دستان سردش به گمانم دیگر هرگز آن‌قدر گرم نخواهند شد که بودند، که بسته شدند، که... .»
 
اگر این خفگی بالا آمده از زیر گلو و ماسیده بر زبان بگذارد، باید بگوییم که حرفی داشتیم. ما، مردمان، حرفی داشتیم و همیشه هستند آن‌هایی در خارج و این‌هایی در داخل که حرفمان را مصادره کنند تا یادمان برود که حرفی داشتیم برای گفتن، برای بودن؛ حرفی از آن ما که پیچیده شد در خفگی و خفقان... و ما برگشتیم به همه‌ی چیزهای سنگین‌تر و گران‌تر روزمره‌ای که به‌آهستگی و زیبایی زیرشان کمر خم خواهیم کرد... حرفمان را گم کردند.
 
 
 
پ.ن: عنوان برگرفته از این شعر مولوی است:
ما نیز مردمانیم نی کم ز سنگ کانیم / بی زخم‌های میتین پیدا نکرد زر را
 
البته می‌شد «ما هم مردمانیم» را به جایش گذاشت از این شعرش:
کریمان جان فدای دوست کردند / سگی بگذار ما هم مردمانیم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی