صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

گمان‌کردن، رویا دیدن و نوشتن

اگر بخواهم خودم را تعریف کنم، مختصرش می‌شود این‌ها:

- قصه‌ساز
- من گُنگ خواب دیده و عالم تمام کَر
-زن‌کودکِ عاشقِ جان به بهار آغشته
- ریشه‌ای در خواب خاک‌های متبرک
- پهلو به پهلوی خیل نهنگ‌های جوان غوطه می‌خورم
- غلامِ خانه‌های روشن
- دانش‌آموخته‌ی کارشناسی ادبیات داستانی
- دانشجوی کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر
-فارغ از تحصیل دوره‌ی کامل فیلم‌نامه‌نویسی از خانه‌ی بین‌الملل بامداد
- می‌نویسم؛ چون هیچ کاری رو به اندازه‌ی نوشتن نه بلدم و نه عاشق

تغییرکردن یا نکردن | نگاهی به مستند گاو مقدس

جمعه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۵۵ ب.ظ

فیلمِ ساخته ی ایمام حسن اف، مستندی است شخصیت­ محور و ساده پیرامون مردی آذربایجانی ساکن یک روستا که قصد کرده تا گاوی اروپایی بخرد. کار با مکالمه­ ی تلفنی او پیرامون تصمیمش شروع می ­شود. او به دوستی که پشت تلفن است، می­ گوید که تبلیغ این گاو را در تلویزیون دیده. در جواب پرسش آن فرد ادامه می­ دهد که از خوب­ بودن این گاو اطمینان دارد؛ زیرا این را در تبلیغ دیده و آشکار است که آن گاو با گاوهای خودشان متفاوت است. تمام آرزوهای او قرار است با خریدن این گاو تحقق پیدا کند. او با این که زنش مخالفت می­ کند، عکس گاو را به دیوار خانه­ ی محقرش می ­زند و از بچه­ هایش می­ خواهد که آن را حسابی تماشا کنند. در پی مشورت با بزرگان روستا متوجه می ­شود که هیچ­کس با این تصمیم موافق نیست. از هجوآمیزترین صحنه­ های کار همین بحث­ های سال خوردگان و قدیمی ­های روستاست. آن­ ها را نشسته یا ایستاده کنار هم در یک قاب داریم و صدای مرد را خارج از قاب که سوالش را از  آن­ها می­پرسد و دلیلی برای مخالفتشان می­ خواهد. آن­ها استدلال می­ کنند که روستایشان جایی بکر است چه در کل کشور چه در دنیا و چیزی نباید به آن اضافه شود. به­ خصوص حیوانی که طبعش با اقلیم این­ جا سازگار نیست. آن­ ها او را می­­ ترسانند که آن نژاد گاو دوام نخواهد آورد. مرد اما اعلام می ­کند که آن گاو را می­ خرد. بعدتر شاهد برخوردهای اکراه ­آمیز و طردکننده با او هستیم. مرد اما گاو را می­ خرد. آن را نگه ­داری می­ کند و از فروش شیر او و محصولات لبنی تولیدشده از آن، خانه ­ای تازه می ­خرد. این موقع است که یکی از همان بزرگان که درابتدا سخت­ گیرانه مخالفت می­ کرد، سپس کمی نرم شده بود و حالا نظرش کاملاً عوض شده، برای عرض تبریک به خانه­ ی مرد می­ آید. مرد از مزایای گاوش می­ گوید تا ثابت کند که حرف­ های آن­ ها غلط بوده. پیرمرد نیز می­ پذیرد و خواهان این است که جا برای این تغییرات مفید باز شود و کسی مانع نباشد. کمی نگذشته که مرد گوساله­­ اش را نیز به یکی از جوانان می ­فروشد و خطاب به او می­ گوید که ما فامیل نزدیک هستیم چون گاوهای یکسانی داریم. فیلم که با حرفی در پی یک تغییر شروع شده، با پذیرش آن به پایان می­ رسد. مرد جوان دیگر گوساله­ ی جدیدش را  به ­دنبال خود از جاده­ ی خاکی روستا پایین می­ برد.

پی نوشت: این مطلب پیش تر در سایت پلاتو منتشر شده است.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی