صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

گمان‌کردن، رویا دیدن و نوشتن

اگر بخواهم خودم را تعریف کنم، مختصرش می‌شود این‌ها:

- قصه‌ساز
- من گُنگ خواب دیده و عالم تمام کَر
-زن‌کودکِ عاشقِ جان به بهار آغشته
- ریشه‌ای در خواب خاک‌های متبرک
- پهلو به پهلوی خیل نهنگ‌های جوان غوطه می‌خورم
- غلامِ خانه‌های روشن
- دانش‌آموخته‌ی کارشناسی ادبیات داستانی
- دانشجوی کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر
-فارغ از تحصیل دوره‌ی کامل فیلم‌نامه‌نویسی از خانه‌ی بین‌الملل بامداد
- می‌نویسم؛ چون هیچ کاری رو به اندازه‌ی نوشتن نه بلدم و نه عاشق

چشم‌های درخشان ر‌ی‌را

پنجشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۸، ۰۱:۰۶ ب.ظ
ری‌را را از وقتی که جنین کوچک شکل‌گرفته‌ای در زهدان مادرش بود، شناختیم. ری‌را به دنیا آمد، ری‌را راه رفت، ری‌را حرف زد، ری را گفت مامان، ری‌را گفت بابا، شیطنت‌های ری‌را، خنده‌های شیرین ری‌را، دویدن‌های ری‌را، رقصیدن‌های ری‌را، یاد گرفتن‌های ری‌را، دوست‌های ری‌را، مدرسه رفتن ری‌را، تولد ری‌را، بازی‌های ری‌را، دستیار دندانپزشک بودن ری‌را و... حالا... حالا... نبودن ری‌را...
ری‌را با آن چشم‌های زیبای درخشانش گویی دختر همه‌ی ما بود. پدرش از پدرانگی‌اش می‌نوشت، از مادرانگی مادرش، از دخترانگی‌های دخترش... پدرش ری‌را را قصه کرد که حالا ما می‌توانیم انقدر برای نبودن این بچه بگرییم؛ ری‌را دختر همه‌ی ماهایی بود که نوشته‌های پدرش را می‌خواندیم.
وقتی حامد اسماعیلیون نوشت ری‌را و پریسای من... ری‌را و پریسای من در آن پرواز اوکراینی بودند، حتما کوتاه‌ترین داستان زندگی‌اش را نوشت و وقتی که گفت آن عاشقانه‌های سه نفره را عریان نمی‌کند، قطعا حجیم‌ترین رمان را درون خودش حمل خواهد کرد و آن‌ها که می‌نویسند، می‌دانند که بر دوش کشیدن چنین بار سنگینی از تصاویر و واژگان و احساسات چقدر و چقدر توان‌فرساست. 
بیش از این اگر بخواهم بگویم، وارد بازی‌ بی‌پایان با واژه‌ها می‌شوم. هیچ چیزی از درد این مرد و از درد خانواده‌ها و دوستان و آشنایان آن دیگری‌ها نمی‌کاهد. آن همه جوان، آن همه آرزو و «چه جوانانی! بسیاری‌شان هنوز صورت عشق را به سینه‌شان نفشرده‌اند».
 
کاش...کاش به وقت مرگ عزیزان نویسنده نباشی، شاعر نباشی...
 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی