صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

گمان‌کردن، رویا دیدن و نوشتن

اگر بخواهم خودم را تعریف کنم، مختصرش می‌شود این‌ها:

- قصه‌ساز
- من گُنگ خواب دیده و عالم تمام کَر
-زن‌کودکِ عاشقِ جان به بهار آغشته
- ریشه‌ای در خواب خاک‌های متبرک
- پهلو به پهلوی خیل نهنگ‌های جوان غوطه می‌خورم
- غلامِ خانه‌های روشن
- دانش‌آموخته‌ی کارشناسی ادبیات داستانی
- دانشجوی کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر
-فارغ از تحصیل دوره‌ی کامل فیلم‌نامه‌نویسی از خانه‌ی بین‌الملل بامداد
- می‌نویسم؛ چون هیچ کاری رو به اندازه‌ی نوشتن نه بلدم و نه عاشق

فردا صبح، رو به دریا

دوشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۶، ۰۹:۳۶ ق.ظ



قد کوتاه: حقیقتش دلم براش تنگ شده.

قد بلند: هووم. منم.

قد کوتاه: حتما باید من بگم تا تو هم بگی؟ بد عادت شدیا!

قد بلند: خودت بد عادتم کردی.

قد کوتاه: دوباره نرو اولش، نرو.

قد بلند: دیگه اول و آخرش مهم نیست توی سن ما‌. مهم این دلتنگیه.

(سکوتی طولانی)

قد کوتاه: یعنی اگه نمی‌گفتم چی می‌شد؟

قد بلند: به من می‌گیا. اندازه‌ی سالای زندگی نکرده‌ات هم اینو بپرسی، جواب ش تغییری نمی‌کنه. گفتنش بهتر بود.

قد کوتاه: این اطمینانت از کجا میاد آخه؟

قد بلند: از اون لحظه‌ی قشنگی که دیدم چجوری تن به آب زد.

قد کوتاه: و رفت و دیگه برنگشت؟

قد بلند: و رفت و دیگه برنگشت.

قد کوتاه: مجنونی. به تو باشه همه‌ی رفتنا قشنگن.

قد بلند: به من اگه بود که نمی‌رفت. تو گفتی و شنید و رفت.

قد کوتاه: بیا باز رسیدیم به اولش. نگفتم نرو اولش؟

(مکثی کوتاه)

قد بلند: اگه نمی‌گفتی، نمی‌فهمیدیم چقدر زیباتر از اونیه که می‌دیدیم.

قد کوتاه: شاعر شدی؟

قد بلند:(با خنده) نه دلتنگم.

قد کوتاه:(با خنده) مشخصه.

(سکوتی کوتاه) 

قد کوتاه: بریم ببینیمش؟

قد بلند: اگه این‌بار بپرسه شما دوتا خسته نشدین، جوابشو چی بدیم؟

قد کوتاه: تو خسته نشدی از نبودن؟

قد بلند: اون دیگه برنمی‌گرده روی خاک. شک نکن.

قد کوتاه: شک ندارم اما اگه نمی‌رفت، لازمم نبود که برگرده.

قد بلند: اون‌وقت جلوی چشمت عاشق می‌شد، آدم می‌شد. طاقت داشتی؟

قد کوتاه: آره اگه بهش نمی‌گفتم، نمی‌فهمیدم که کیه و چیه. دیگه برام فرقی نداشت عاشق بشه یا نشه. می‌شد یه عشق به زبون نیومده‌ی دوران جوونی.

قد بلند: طاقت نمیاوردی من می‌شناسمت. دروغ به خوردِ من نده. بگیر بلیت رو بریم که حوصله‌ی بدخلقیای موقع دلتنگی‌اتو ندارم.

قد کوتاه: فردا صبح؟

قد بلند: فردا صبح، رو به دریا.

(خنده‌ی هر دو) 


پ.ن: عکس رو آبان ماه برداشته بودم ازشون توی باغ فردوس.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۹/۰۶
فاطمه محمدبیگی

داستانک

دیالوگ

عشق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی