صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

گمان‌کردن، رویا دیدن و نوشتن

اگر بخواهم خودم را تعریف کنم، مختصرش می‌شود این‌ها:

- قصه‌ساز
- من گُنگ خواب دیده و عالم تمام کَر
-زن‌کودکِ عاشقِ جان به بهار آغشته
- ریشه‌ای در خواب خاک‌های متبرک
- پهلو به پهلوی خیل نهنگ‌های جوان غوطه می‌خورم
- غلامِ خانه‌های روشن
- دانش‌آموخته‌ی کارشناسی ادبیات داستانی
- دانشجوی کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر
-فارغ از تحصیل دوره‌ی کامل فیلم‌نامه‌نویسی از خانه‌ی بین‌الملل بامداد
- می‌نویسم؛ چون هیچ کاری رو به اندازه‌ی نوشتن نه بلدم و نه عاشق

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کلیله و دمنه» ثبت شده است

یکی بود، یکی نبود. روزگاری بود که... گوش ما از کودکی به این جمله ی ابتدایی تکرار شده در قصه ها حسابی عادت کرده. طوری که با شنیدنش انتظار یک قصه ی کوتاه، جذاب و حتی آموزنده را داریم. علاوه بر آن با شنیدن این عبارت به یاد نقالی می افتیم که قصه ها را با صدایی رسا و لحنی مهیج برایمان تعریف می کرد و ما با چشمانی گرد شده و گوش هایی آماده، چشم به دهانش می دوختیم تا از راه گوشمان با شخصیت ها و ماجراها همراه شویم. حالا حسابش را بکنید که همه ی این ها یک جا کنار هم باشند؛ به علاوه ی آن که این قصه ها نه تنها در مورد آدم ها بلکه در مورد حیواناتی اند که حرف می زنند، فکر می کنند، نقشه های خبیثانه می کشند و یکدیگر را گول می زنند.
این کتاب دربرگیرنده ی 25 قصه از کتاب کلیله و دمنه است که مهدی آذر یزدی آن ها را با نثری روان و مناسب کودکان بازنویسی کرده. کلیله و دمنه ترجمه ی  کتابی هندی پنجه تنتره است. این کتاب که مجموعه ای فابل* هاست، برای اولین بار در زمان ساسانی توسط برزوه ی طبیب به پارسی میانه ترجمه شد. این ترجمه بعدها از بین رفت. ترجمه ای که در حال حاضر از این کتاب کهن در اختیار ما قرار گرفته متعلق به نصرالله منشی در قرن ششم هجری است. البته که او این اثر را کاملا بومی کرده و حتی شعرهایی مربوط به موضوع قصه ها در لابه لای سطرها جای داده تا به مذاق مخاطب ایرانی خوش بیاید. عنوان کلیله  و دمنه نیز برگرفته از نام دو شغالی است که محور اصلی حکایات هستند.
مهدی آذر یزدی نویسنده ی شناخته شده ی کودک و نوجوان است که جایزه ی یونسکو و نیز جایزه ی سلطنتی کتاب سال را پیش از انقلاب سال 57 دریافت کرده بود. همچنین سه کتاب او توسط شورای کتاب کودک به‌عنوان کتاب برگزیده ی سال انتخاب شده بودند. او گفته بود که مهم ترین لذت زندگی اش کتاب خواندن است و همین لذت باعث شد که او روی به بازنویسی آثار کهن برای کودکان بیاورد. نیمی از آثار او را این بازنویسی ها و نیمی دیگر را تالیفات گوناگونش دربرمی گیرند. معروف ترین اثر او مجموعه ی چند جلدی قصه های خوب برای بچه های خوب است. در جلد اول این سری از کتاب ها،  نویسنده تعداد محدودی از ماندگارترین و ارزنده ترین حکایات کلیله و دمنه را گردآورده و آن ها را به نثری روان و مناسب برای کودکان بازنویسی کرده. این حکایات شامل بن مایه هایی چون دروغ، خیانت در امانت، فریب، طمع، خودپرستی، صبوری و ... می شوند. مهدی آذر یزدی در موخره ی کتاب ذکر کرده که حکایت های تعلیمی را مفیدتر از هر چیز دیگری برای کودکان می داند.

 آیا دوست دارید ماجرای مردی که زیباترین ماهی جهان را پیدا می کند، پرندگانی که انتقام خون مرد بی گناه را می گیرند و یا مردی که زغال می خورد را بدانید؟ ماجرای شتر نادان، لاک پشت پر حرف، موش آهن خور، گربه ی روزه دار، کلاغ بچه دزد، خرگوش باهوش و حیوان های دیگر نیز، همه و همه توی همین کتاب آمده.
مثلا در یکی از داستان ها کبوتری برخلاف نصیحت های دوستش، جایی که در آن زندگی می کند را به امید جهانگردی رها می کند.اما هنوز کمی دور نشده که شاهینی دنبالش می کند. کبوتر از دست شاهین می گریزد و در دام شکارچی گیر می افتد. از آن جا نیز به نحوی فرار می کند اما باز نیز پسربچه ای با تیر و کمان خود او را هدف قرار می دهد. کبوتر که پرشکسته در چاهی می افتد، تصمیم می گیرد همین که از چاه بیرون آمد، پیش تنها دوستش برگردد. زیرا که مطمئن شده است که هیچ کجا خانه ی خود آدم نمی شود و هر تجربه ای تاوانی دارد.
در قصه ای دیگر  خرگوشی که در چنگال یک گرگ اسیر شده، او را فریب می دهد که در آن نزدیکی روباهی چاق تر وجود دارد. وقتی به لانه ی روباه می رسند، او کم کم می فهمد که کاسه ای زیر نیم کاسه است. همانطور که آن ها حیله کرده اند، روباه نیز زیرکی به خرج می دهد و آن ها را در چاه مقابل خانه اش می اندازد. گرگ خرگوش را می درد و روباه نیز سنگی بر سر او می اندازد. چون همه باید بدانند که فردی که از همه باهوش تر است را به همین راحتی نمی توان فریب داد.
جذاب ترین این حکایات ماجرای مرغ ماهی خوار پیری است که به ماهی های یک برگه دروغ می گوید که شکارچیان برای شکار آن ها می آیند. ماهی ها که حرف او را باور کرده اند از او می خواهند هر روز تعدادی از آنان را به برکه ی دیگری ببرد. مرغ ماهی خوار همین که از بالای کوه می گذرد، آن هایی که با خود آورده می خورد. اما هنگامی که نوبت به خرچنگ می رسد، او بر پشت مرغ می نشیند و موقع گذشتن از کوه استخوان ماهی ها را می بیند. همان جا مرغ را می کشد و خودش را به برکه می رساند و به ماهی ها می گوید که نباید به یک دشمن اعتماد می کردند تا این چنین نیمی از دوستان خود را از دست بدهند.

پی نوشت: این مطلب پیش تر برای کتاب صوتی نوار نگاشته و در وبلاگ نوار منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۶ ، ۱۸:۳۵
فاطمه محمدبیگی