صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

گمان‌کردن، رویا دیدن و نوشتن

اگر بخواهم خودم را تعریف کنم، مختصرش می‌شود این‌ها:

- قصه‌ساز
- من گُنگ خواب دیده و عالم تمام کَر
-زن‌کودکِ عاشقِ جان به بهار آغشته
- ریشه‌ای در خواب خاک‌های متبرک
- پهلو به پهلوی خیل نهنگ‌های جوان غوطه می‌خورم
- غلامِ خانه‌های روشن
- دانش‌آموخته‌ی کارشناسی ادبیات داستانی
- دانشجوی کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر
-فارغ از تحصیل دوره‌ی کامل فیلم‌نامه‌نویسی از خانه‌ی بین‌الملل بامداد
- می‌نویسم؛ چون هیچ کاری رو به اندازه‌ی نوشتن نه بلدم و نه عاشق

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چنگیز» ثبت شده است

چنگیز یک تنه
به شهر من حمله کرد
و تو را به یغما برد
و من دیدم
آن تکه ی روشن خمیدگی گردن بر شانه ات را
که از کناره ی چنگ او بر پیراهنت،
بیرون مانده بود
و بوسیدم روشنایی ات را
که دور و در خون می شد
فریاد برآوردم:«نشابور مرا به کجا می برید؟»
آن گاه سربازان دررسیدند
و صورتم در خاک شد
و تنم، کارزاری برای تاختنشان
و آن نقطه ی روشن دور
که دستم بر آن نمی سایید
آرامش لحظه ی مرگم بود
به پیشِ چشم


پی نوشت: وقتی آن چه می خواهی بگویی، خودش را در شکلی بینابین شعر و داستان جای می دهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۶ ، ۱۹:۵۸
فاطمه محمدبیگی