یا چطور براساس یک عکس بنویسیم؟
این روزها نوشتن براساس عکس (عکسنوشت) در دنیای مجازی باب شده است. در این مطلب میکوشیم به دو سوال جواب دهیم: یکی این که آیا عکسنوشتها را میتوان داستان دانست و دیگر این که این نوشتهها چه کمکی میتوانند به ما بکنند. در آخر چند راهکار مناسب برای نوشتن با تکیه بر عکس را در اختیارتان میگذاریم.
1. عکسنوشتها اگر ساختار داستانی (آغاز، میانه و پایان)، به همراه عناصر داستانی (شخصیت، مکان، زمان و...) را داشته باشند، در بیشتر مواقع میتوانند داستان یا داستانک به حساب بیایند؛ البته این به شرطی پذیرفتنی است که نوشته به معنای داستان، وابستگی زیادی به عکس نداشته باشد و جدای از عکس، استقلال و هویت خودش را حفظ کرده باشد. در باقی موارد این نوشتهها میتوانند صحنه یا برشی از یک داستان باشند که ممکن است نویسنده آن را بعدتر کامل کند.
اگر عکسنوشتها گرایش به دلنوشته یا متن ادبی صرف داشته باشند، داستان یا متن نزدیک به داستان محسوب نمیشوند. گاهی هم ممکن است عکسنوشتها ناداستان باشند؛ یعنی روایتی اول شخص از اتفاق درون عکس، یا شرایط ثبت شدن عکس باشند که این سبک نوشتهها جزو ناداستانها یا روایتهای مستند به حساب میآیند.
2. عکسنوشتها یکی از مهمترین تمرینهای مناسب برای نویسندگیاند. خیلی از ما در ابتدای مسیر نویسندگی معمولاً قوهی تخیل چندان خلاقی نداریم؛ پس بهترین کار استفاده از انواع و اقسام عکسهاست که تنوعشان میتواند موتور خلاقهی مغز ما را روشن کند و ایدههایی برای نوشتن به ذهنمان برساند.
علاوه بر این، تماشای عکسها منبع تغذیهی خوبی برای تصویرسازیهای بعدی در ذهن ما هستند. اگر ذهن واقعیتمحور باشد، تماشای عکسهای غیرواقعگرا باعث میشود که کمی از فضای ذهنی خودمان فاصله بگیریم و دنیاهای جدیدتری را تجربه کنیم و برعکس. پس تا میتوانید عکس عکاسان مختلف در سبکهای متفاوت را تماشا کنید. خیلی از نویسندهها با دیدن یک عکس، ایدهی داستانشان را پیدا کردهاند.
عکسها منابعی الهامبخش و قوی در مسیر نویسندگی هستند که به شما اجازه میدهند علاوه بر تجربه کردن دنیاهای تازه، نوع نوشتنتان را عوض کنید، نثرهای تازه را امتحان کنید و یکنواخت ننویسید. در ضمن اگر در شخصیتسازی دچار مشکل هستید، عکسها این امکان را به شما میدهند که شخصیتهای متفاوت را پیدا کنید و آنها را به دل داستانهایتان بیاورید. نکتهی آخر این که عکسها مجال تماشای مکانهای نادیده و زمانهای تجربه نکرده را به شما میدهند؛ یک کارخانهی متروک، جزیرهی نمکی وسط اقیانوس، جنگ دو کشور، زندگی میان جنگل، گرگومیش در قطب، نیمهشب در میان صحرا، طلوع کنار ساحل و...
راهکارهایی برای نوشتن براساس عکس:
1. عکس را خوب تماشا کنید
خوب تماشا کردن یعنی این که به مکان، زمان، آدمها، وسایل و تمام جزئیات یک عکس دقت کنید.
2. به بیرون از قاب نگاه کنید
تا این جای کار شما داشتید به هر چیزی که درون عکس بود، نگاه میکردید. حالا بیایید و فضای بیرون از قاب را تصور کنید. فکر کنید که ادامهی عکس از سمت چپ، راست، بالا و پایین چگونه است؛ چه کسانی ممکن است در اطراف باشند، چه اتفاقی دارد در طرف دیگر رخ میدهد و...
3. چیزهایی را که نیستند، بسازید
حالا که ذهنتان گرم شده، تا میتوانید احتمالات ممکن را براساس آنچه میبینید و آنچه در ذهن دیدهاید، بسازید. بخشی از دادهها مقابلتان است و بخشی را خودتان باید خلق کنید. براساس امکاناتی که عکس به شما داده، باقی چیزها را حدس بزنید و از خودتان بسازید.
4. شخصیتسازی کنید
آدمهای توی عکس را بیرون بکشید و به آنها هویت ببخشید؛ نام، سن، کار، رفتار خاص، ویژگی جذاب و... هر چیزی که میتواند به کار شخصیتان بیاید را برایش فراهم کنید.
5. زمان و مکان را مشخص کنید
بر پایهی اطلاعات عکس از مکان و زمان ثبت شده، مشخصات زمانی و مکانی داستان را کامل کنید. مشخص کنید که مکان کجاست؛ روستایی دورافتاده، شهری شلوغ، پمپ بنزینی کنار اتوبان، کارخانهای متروک در یک جزیره، بیمارستانی بزرگ یا... . زمان را هم به همین شیوه انتخاب کرده و برایش یک بازه معین کنید؛ مثلاً اگر در عکس شاهد یک غروب هستید، ادامهی داستانتان قطعاً به شب و دم صبح خواهد کشید.
6. حادثه بیافرینید
وقت آن رسیده که حادثه را خلق کنید. شما شخصیت یا شخصیتها و زمان و مکان داستانتان را دارید، حالا حادثهای متناسب با محتویات درون عکس، بسازید و بسطش دهید؛ از این سه سوال استفاده کنید: چه پیش میآید، بعدش چه میشود، درانتها چه خواهد شد.
7. ساختار را فراموش نکنید
ساختار مشخص هر داستانی براساس یک شروع، میانه و پایان است. این را همیشه به خاطر داشته باشید و روایتتان را رویش سوار کنید؛ چه بخواهید چه نخواهید، شما ماجرا را از لحظهای شروع میکنید، تا جایی پیش میبرید و در نقطهای هم به پایان میرسانید.
8. جزئیات و بدیهیات را از یاد نبرید
حواستان باشد که هنگام نوشتن یک عکسنوشت، شما ممکن است برخی از بدیهیات پیدا در عکس را داخل روایت نگنجانید؛ چون نوشتهتان وابسته به عکس است و بهاحتمال متن و عکس را با هم منتشر میکنید. اما اگر همین نوشته را بخواهید مستقل از عکس، به عنوان یک داستان بنویسید، باید مراقب باشید که بدیهیات و جزئیات بصریای را که داخل عکس بوده و بدون عکس برای مخاطب قابل دریافت نیست، به شیوهی درست در داستان جای بدهید.
حالا تقریباً میدانید که نوشتن از روی عکسها چیز سختی نیست، به شرطی که خلاقیت به خرج بدهید و آگاه باشید که مثل هر تمرین دیگر، نباید در استفاده از آن زیادهروی کنید؛ چون ممکن است که ذهنتان را محدود کند یا شکل خاصی به آن بدهد که بهمرور در نوشتههایتان نمود پیدا کند.
از نمونه کتابهای ایرانی در این زمینه که میتوان از آن نام برد، «پرسه در حوالی زندگی» است که در آن مصطفی مستور برای عکسهای عکاسان خارجی و ایرانی چنین داستانهایی نوشته.
(این مطلب پیشتر در ویژهنامهی نوروزی لکلک مگ منتشر شده است.)