هر دورهای از تاریخ بخشی دارد که توسط آیندگان یا به زباله بدل میشود یا پاسش میدارند و یا بهکلی حذفش میکنند. تاریخ ایران نیز پر است از این نمونهها از گذشته تا کنون. همهی اینها بستگی به این دارد که این آیندگان که باشند و اهدافشان چه باشد.
آشغالهای دوست داشتنی نیز محوریت سیر داستانی خود را بر همین نکته بنا میکند. مادر که اینجا نمادی از ایرانشهر است، از کودکی خود شاهد فعلها و کنشهای سیاسی است. در هر دورهای افرادی هستند که اعمالشان ضد سیاست زمان خود به حساب میآید و باید تنبیه یا حذف شوند؛ فرقی ندارد، پدر یا مادر یا برادر و فرزند و ... مهم ترسی است که برجا میماند. ترسی عبث که انسان را وادارد تا حتی خویشتن خویش را هم انکار کند. ترسی که یک همسر را، یک خواهر را، یک مادر را وادارد که چیزی از نزدیکان خود را از بین ببرد. این چیز میتواند یک نام باشد، یک یادگاری، وابستگی، هویت و ... .
منیر، مادر پیر فیلم، از سر ترس میخواهد تمام نشانههای نامطلوب یا ضد سیاست این دورهی خودش را از خانهاش بزداید. با کیسه به دست گرفتن او و شروع گفتوگوهایش با عکسهای داخل قاب که یکی شوهرش است، دیگری پسر رزمندهاش، آن یکی پسر مهاجرش و آخرین نفر، برادر مجاهدش ما با آنها آشنا میشویم اما این معرفیها و پیشرویها همه در سطح میمانند؛ شخصیتها همه در حد تیپهایی ساده و روند داستان در حد خطی بیعمق. حتی گفتوگوی بین شخصیتها با تمام تضادهایشان چیز نویی ندارد. البته که گویا قصد مولف همین بوده که فقط فضایی برای گفتوگو و کنار هم جمع کردن تمام گرایشها فراهم آورد که در آن موفق بوده ولی این حرف تازهای نداشتن و راه به جایی نبردن و ماندن ارتباط مخاطب و شخصیتها در سطح باعث میشود که همهچیز گیرایی خود را از دست بدهد.
نقطهی قوت کار در آن است که وجهی انسانی از تمام شخصیتها ارائه میدهد و قضاوتی نمیکند. این که اینها ابتدا در ذات یک انساناند و هویتی انسانی دارند و بعد صاحب تفکر میشوند و شکلی دیگر میگیرند. این عدم جهتگیری در راستای همان گردآوری دیدگاههای مختلف به تماشاگر این اجازه را میدهد که برای حداقل یک ساعت، تمام پیشزمینههای ذهنی را کنار بگذارد و گرایشهای سیاسی مختلف را بپذیرد و بگذارد که حرف بزنند- البته که حرفشان تکرار چیزهای پیش پا افتاده است- و آنها را بشنود.
آشغالهای دوست داشتنی امیریوسفی مهمانی، یک گردهمایی، دور هم جمع شدن از سر ترس یک خانواده است. تماشای شباهتها و تفاوتهای اعضای خانواده و ترسهای ریز و درشت به قدمت چند نسل.
پ.ن: نمیدونم سانسور چقدر در ضعفهای فیلم سهیمه اما با صداگذاریهای کاملا آشکار پیدا است که چقدر از دیالوگها تغییر کردهاند.