صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

گمان‌کردن، رویا دیدن و نوشتن

اگر بخواهم خودم را تعریف کنم، مختصرش می‌شود این‌ها:

- قصه‌ساز
- من گُنگ خواب دیده و عالم تمام کَر
-زن‌کودکِ عاشقِ جان به بهار آغشته
- ریشه‌ای در خواب خاک‌های متبرک
- پهلو به پهلوی خیل نهنگ‌های جوان غوطه می‌خورم
- غلامِ خانه‌های روشن
- دانش‌آموخته‌ی کارشناسی ادبیات داستانی
- دانشجوی کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر
-فارغ از تحصیل دوره‌ی کامل فیلم‌نامه‌نویسی از خانه‌ی بین‌الملل بامداد
- می‌نویسم؛ چون هیچ کاری رو به اندازه‌ی نوشتن نه بلدم و نه عاشق

۴۳ مطلب با موضوع «درباره‌ی ادبیات و کتاب‌ها» ثبت شده است

"اختراع هوگو کابره" رمانی است نوشته ی برایان سلزنیک و برنده ی مدال کلد کات سال 2008، نامزد جایزه ی کتاب ملی آمریکا و پرفروش ترین و بهترین کتاب مصور نیویورک تایمز 2007. برایان سلزنیک تصویرگر و نویسنده ی آمریکایی است که بیشتر آثارش در زمینه ی ادبیات کودک و نوجوان طبقه بندی می شوند.
این کتاب پانصد و هشتاد و یک صفحه ای، در قطع رقعی، با رعایت حق انتشار در ایران و با ترجمه ی رضی هیرمندی توسط نشر افق در سال نود منتشر شده است. علاوه بر این کتاب افق آن را جزو طبقه بندی ویژه و نوی سینما-رمان قرار داده. این کتاب در ایران برنده ی نشان طلایی لاک پشت پرنده ی سال نود و یک نیز شده است. لاک ‌پشت پرنده،  فهرستی است از کتاب‌ های برتر هر فصل، برای کودکان و نوجوانان ایرانی. این کتاب ‌ها را گروهی از منتقدان، کارشناسان و نویسندگان کودک و نوجوان، با بررسی کتاب ‌های هر فصل، انتخاب می‌کنند.

داستان این کتاب از طریق یک زاویه دید اول شخص- موجود در بخش مقدمه، میانه ی دو فصل و موخره- و یک سوم شخص دانای کل که سرگذشت پسرک یتیمی به نام هوگو کابره را بازمی گوید. زندگی او به یک آدم آهنی، یک پیرمرد بدخلق و یک دختر کنجکاو گره خورده. هوگو در پی تعمیر آدم آهنی که یادگار پدرش است، مدام به سوال های تازه ای برمی خورد که باید برای یافتن جوابشان اتفاق های دشواری را از سربگذراند. او حتی گمانش را هم نمی کند که کلید رسیدن به این پاسخ آویخته بر گردن دخترک،ایزابل، باشد. با همراهی ایزابل است که هوگو می تواند به هویت پنها پیرمرد که به هنر سینما گره خورده است، پی ببرد.
« تمام دستگاه های ماشینی به یک علتی ساخته شده ان. برای همینه که از دیدن یک دستگاه خراب، همیشه بفهمی نفهمی غصه ام می شه. چون دیگه نمی تونه کاری رو که برای اون هدف ساخته شده، انجام بده...شاید وضع آدم ها هم همین جور باشه. وقتی در زندگی هدفت رو از دست بدی، به این می مونه که شکستی و خراب شدی.»
نوع تصویرگری ها و صفحه آرایی کتاب بیشتر و بیشتر آن را به یک روایت سینمایی نزدیک کرده. تصویرهای سیاه قلمی که در میان صفحه و دربرگرفته شده توسط کادری سیاه ارائه شده اند. این تصاویر با تغییر زاویه هایی که در نمایش موضوع دارند، حرکت های موجود درشان، دور یا نزدیک شدنشان به سوژه،  گاهی از دریچه ی نگاه یکی از شخصیت ها بودنشان و ... به نماهای سینمایی ای می مانند که نیمی از پیش برد داستان به عهده ی آن هاست. حتی آن مواقعی که تک جملات میان صفحه ی سفید قرار گرفته اند، مخاطب را به یاد میان نویس های فیلم های صامت می اندازد. تناسب این ساختار به موضوع داستان و نکات ذکر شده، باعث می شود که خواندن این رمان به تماشای یک فیلم بر روی کاغذ و  توسط جملات بماند. تجربه ای که متفاوت و جذاب است.

پی نوشت: این مطلب پیش تر در سایت گزارش هنر منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۲۹
فاطمه محمدبیگی

"چال مورچه" رمان کوتاهی است نوشته ی دوریس لسینگ، نویسنده ی بریتانیایی. شناخته شده ترین کتاب او "فرزند پنجم" است که به خاطر آن برنده ی جایزه ی نوبل شد. محوریت آثار او را روابط انسانی موجود بین آدم ها از طبقات متفاوت اجتماعی و در شرایط گوناگون اجتماعی تشکیل می دهد.
این رمان کوتاه با قطع رقعی در هشتاد و چهار صفحه و با ترجمه ی ضیاالدین ترابی توسط انتشارات سوره ی مهر به چاپ رسیده است. طرح جلد کتاب به زیبایی، پیش زمینه ای مختصر را از آن چه که قرار است در داستان با آن مواجه شویم،  به ما می دهد. ماجرای داستان روایتگر شکل گیری دوستی است بین یک پسر سفید پوست و یک پسر سیاه پوست به نام های تامی و دیرک که در مواقعی ما را به یاد نوع رابطه ی گیلگمش و انکیدو در کتاب گیلگمش می اندازد.  بستر  آن را  شرایط استعماری و سلطه ی سفیدپوستان بر سیاه پوستان شکل می دهد و این دوستی حکم یک مخالفت را پیدا می کند؛ چیزی در تضاد با جریان اصلی جامعه ی زمان خود.
« حدود بیست سالگی، زمانی است که افراد جوان همه چیز را تجربه می کنند و خیلی از حقایق تلخ زندگی را می پذیرند، به خاطر این که نمی دانند پذیرش آن ها در نهایت برای بقیه ی زندگی شان چقدر دشوار است.»
لسینگ از تجربیات دوران نوجوانی خود و زندگی در آفریقا، جزو نژاد سفید پوستانی که از سیاه پوست ها بهره می کشیدند، استفاده می کند و انتقاد اجتماعی خود را به این موضوع مطرح می کند. او نشان می دهد که ذات آدمیان از هر آن چه که باعث مرزبندی و جدایی آنان بشود، برخواهد گذشت. شاید سادگی داستان ها، حادثه ها و شخصیت های او باعث بشوند که در سیر داستانی اش تعلیق خاصی حضور نداشته باشد اما او تمرکزش را بر پرداخت جزئی روابط انسانی می گذارد. وی به نوعی با قرار دادن شخصیت هایش در موقعیت ها و شرایط ویژه به پرداخت آن ها از طریق برون ریزی شان به تبع  بحرانی که درگیرش هستند، می پردازد. آن ها را آن چنان دقیق، زنده و زیبا ترسیم می کند که مخاطب خواه، ناخواه درگیرشان می شود و  از پی گرفتنشان لذت می برد.

پی نوشت: این مطلب پیش تر در سایت گزارش هنر منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۲۵
فاطمه محمدبیگی

کتاب دکه  ی بین راه  نوشته سام شپارد، مجموع شش دیالوگ است که شپارد آنها را هنگام بازی سر صحنه فیلم “Homo Faber” در سال ۱۹۹۱ نوشته و بعدها با عنوان” گشتی در بهشت” چاپ شد. این اثر در ایران با همین نام و ترجمه حمید امجد توسط نشر نیلا در مجموعه کتاب کوچک منتشر شده.
در روایات، دیالوگ همیشه یکی از نقش های محوری را برعهده دارد؛ زیرا که در شخصیت پردازی، فضاسازی، ایجاد تعلیق، انتقال اطلاعات، پیشبرد داستان و … نقش به سزایی ایفا می کند. در این مجموعه نیز سام شپارد شش دیالوگ- البته تکه آخر در انتها با یک پاراگراف داستانی به پایان می رسد- را که یا رودررو و یا از طریق تماس تلفنی بیان می شوند، در اختیار ما می گذارد. او از این راه نه تنها بر اهمیت عنصر دیالوگ تاکید می کند بلکه این نکته را هم یادآور می شود که داستان مدرن می تواند به تنهایی با دیالوگ بیان شود و در این میان، مخاطب مدرن با همراهی خود آن را کامل خواهد کرد. این توقع از مخاطب می رود که خود اطلاعات موجود درون دیالوگ ها را کشف کرده و در ساخت هویت شخصیت ها، پیشینه آنها، مکان ها و … از آن اطلاعات استفاده کند و در ذهن خود تصویرسازی مورد نیاز را انجام دهد؛ گاهی نیز خواننده باید روابط درونی موجود میان این شش تکه را بیابد.
نویسنده در این شش تکه بر فاصله موجود میان انسان ها، تفکراتشان، درکشان، موقعیت اجتماعی شان، خواست هایشان و… تاکید می کند و نشان می دهد که خیلی از این موارد در شکل گیری یا قطع روابط خانوداگی و شخصی افراد موثرند و حتی گاهی به انزوا و عدم درک متقابل می انجامند.
معرفی کوتاه نویسنده
سام شپارد(Sam Shepard
) متولد ۱۹۴۳ نویسنده، بازیگر، نمایشنامه نویس و کارگردان آمریکایی و برنده جایزه پولیتزر است. از او نمایشنامه های ” کودک مدفون” و “لگد زدن به اسب مرده”، مجموعه داستان” خواب خوب بهشت” و فیلمنامه “پاریس، تگزاس” به فارسی ترجمه شده اند.

پی نوشت: این مطلب پیش تر در سایت گزارش هنر منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۶ ، ۱۸:۴۱
فاطمه محمدبیگی

ماهی ها در شب می خوابند نوشته ی سودابه اشرفی رمانی است که در سال 1383 توسط انتشارات  مروارید به چاپ رسید و در سال های بعد نیز تجدید چاپ شد. این رمان برنده ی جوایز "صادق هدایت"،"مهرگان ادب" و "بنیاد گلشیری" شده است.
رمان ماهی ها در شب می خوابند روایتی سیال ذهن از طریق رجوع به گذشته(فلش بک) است که از طریق زاویه دید اول شخص و در برخی مواقع سوم شخص محدود به شخصیت  سوم شخص دانای کل، بیان می شود. فصل اول بیانگر لحظه ای کوتاه از زندگی طلایه دختر جوانی است که در خارج از کشور زندگی می کند.  هنگامی که او به خانه بازمی گردد، دوباره با پیغامی تلفنی از برادرش مواجه می  شود که پس از سال ها او را پیدا کرده و می خواهد باهاش صحبت کند. همین باعث می شود که گذشته برای طلایه زنده شود و ما در این مرور خاطرات با او همراه می شویم. فصل های متعدد دیگر را همین خاطرات و اتفاقات گذشته شکل می دهند. ما کم کم و فصل به فصل با زندگی طلایه و خانواده ی زمردیان در دوران پیش از انقلاب آشنا می شویم. سپس در بخش های دیگر به خصوص فصل هفتم ریتم رفت و برگشت ها-گذشته در گذشته- به اوج خود می رسند که متناسب است با ریتم ماجرای آن فصل و تقویت کننده ی ویژگی عصیان در طلایه.
شخصیت های کتاب بیشتر در حد تیپ باقی مانده اند. پدر که تیپی است از پدرهای سنتی و سخت گیری که مخالفت خود را با به روز شدن، چه در اندیشه و چه  در ظاهر در جای جای روایت نشان می دهد. حتی در فصلی- که گویی نویسنده در نگارش آن تحت تاثیر فصل کتابسوزی کتاب سمفونی مردگان بوده- پدر تمامی کتاب های دخترش را می سوزاند و در فصلی دیگر نیز به پاره کردن شلوار جین دخترش مشغول می شود و از او می خواهد تا با دختر همسایه قطع رابطه کند. در فصل های بعدی نیز می توان از دیالوگ های رد و بدل شده بین مادر، امیر و طلایه به این پی برد که او با کنکور دادن و دانشگاه رفتنش دخترش مخالف بوده.
در مقابل پدر، مادر را داریم که با رشد یافتن در بستر سنتی خواست های درونی خود را پنهان کرده و گاهی در جایی که شرایط مناسب باشد، آن ها را بروز می دهد. مادر هواخواه طلایه است و مخفیانه او را همراه برادرش امیر به سینما می فرستد، برای کنکور دادن راهی می کند و در آخر هم اوست که با پافشاری خود دخترش را به خارج از کشور می فرستد. همه ی این ها در پی این خواسته ی مادر که مدام هم در داستان تکرار می شود، می آیند؛ این که او نمی خواهد دخترش مانند خودش شود. اما این زن که مشخص نیست عقاید سنتی اش برگرفته از تلقین دیگران است یا چیزی است که خودش پذیرفته، هیچ تلاشی برای زندگی شخصی خودش نمی کند و تغییری را برای خود نمی خواهد. گویی که از شوهرش و یا از دست دادن زندگی معمولی اش واهمه داشته باشد؛ زیرا که این ازدواجِ دومش پس از مرگ شوهر اولش است. او در حضور محرم رازش شهناز خانم همسایه مجال پیدا می کند خودش باشد، آن طور که می خواهد بپوشد و بگردد، مست کرده و درمورد آینده ی طلایه با او صحبت کند.
دو برادر طلایه نیز به نوعی جلوه ی دیگری از پدر و نمود جامعه ی مردسالارانه ی آن دورانند. البته که کهن الگوی(  آرکی تایپ) برادر کشی در قسمتی از رمان باعث جذابیت بخشیدن به ماجرای آن ها گشته اما در کل این دو شخصیت نیز عمقی ندارند. تنها تفاوتی که بین این دو برادر وجود دارد این است که امیر به نوعی مشوق و الگوی طلایه است برای گذر از سنت ها و پیش رفتن به سوی آینده ی بهتر. راز مهم فرزند نامشروع امیر را نیز تنها طلایه می فهمد و تا انتها با خود نگه می دارد. اما علی که هیچ اشاره ای جز پیوستنش به ساواک و نگرش خانواده و اهالی محل به این کار او، نمی شود نقشی در زندگی خواهرش ندارد؛ این که داستان را او به جریان می اندازد، گویی وجه نمادینی به شخصیت او بخشیده. علی جلوه ای از گذشته است که طلایه را رها نکرده یا برعکس. گذشته ای که همیشه حاضر است، هر چقدر هم که شخصیت اصلی رمان بخواهد منکر آن شود یا سعی در فراموش کردنش، داشته باشد.

و طلایه نماد زنان و دخترانی است که تسلیم شرایط نمی شوند و می خواهند آینده ی خودشان را با دست خویش بسازند. گویی کتاب از همین منظر مورد توجه جایزه ی هدایت قرار گرفته. طلایه که نیاز به شخصیت پردازی قوی تری دارد تا بتواند ارتباطی قوی با مخاطب برقرار کند، نیز متاسفانه تنها یک تیپ است. شورشی بودنش در مدرسه، مخالفت هایش با پدر در بحث مطالعه، درس خواندن و ازدواج نکردن و... همه  و همه طی اشاره هایی مختصر بازگو می شوند. اشاره هایی که مجال شکل گیری ژرف را پیدا نکرده اند. به طور کلی به نظر می رسد که دغدغه ی نویسنده عمق بخشیدن به خرده روایت ها و شخصیت ها نبوده و این ساختار و پرداخت ماجرا بوده که او را درگیر خود کرده. چیزی که به خاطر آن شایسته ی دریافت جایزه ی گلشیری شده. رجوع به گذشته ی  سیال ذهنی که معمولا اول شخص است اما در مواقعی به سوم شخص محدود به شخصیت و سوم شخص دانای کلی تغییر پیدا می کند که گویی همگی از دیدگاه طلایه برخاسته اند؛ چیزی که پیش از این نمونه اش را در کتاب سمفونی مردگانِ عباس معروفی داشته ایم.
در انتها باید گفت که طلایه از گذشته گریخته و به آینده ای که  مادرش برای او آرزو می کرده، پناه برده اما باز هم به آن چه باید نرسیده. او هنوز هم بین گذشته و حالش در رفت و آمد است. هدف و انگیزه ای برای چنگ انداختن و گریز به سوی آینده ندارد. علی تنها بخشی از چیزهایی هستند که می توانند به سرعت او را به خاطره های گذشته اش، پرتاب کنند و در این مرداب پایین بکشند. طلایه آن طور که در فصل های ابتدایی کتاب نوید داده می شود، دختر سخت و محکمی نیست. انگار که بیرون کشیدن او از آن فضا و فشارهای موجودش، باعث رکود او شده. حالا  او مثل خیلی از انسان های هم عصرش گیج و بلاتکلیف در رفت و آمدهای آونگ واری بین گذشته و حالش زندگی می کند؛ بی هیچ نتیجه ای، بی هیچ رهایی ای. او نتوانسته تعادلی بین گذشته و حال برای ساختن آینده اش برقرار کند.

پی نوشت: این مطلب پیش تر در سایت گزارش هنر منتشر شده است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۶ ، ۱۸:۳۴
فاطمه محمدبیگی

شرلوک هلمز
خالق: آرتور کانن دویل
این شخصیت در سال 1887 با کتاب "اتود در قرمز لاکی" به مخاطبان معرفی می شود. تصویری که نویسنده از شرلوک ارائه می ­دهد، کارآگاهی است که سررشته ­ای در شیمی دارد و بسیار زیرک و تیزبین است. ماجراهای شرلوک از زبان واتسن دستیارش برای ما روایت می ­شود. دشمن اصلی او در داستان پرفسور جیمز موریارتی است.
 
هرکول پوآرو
خالق: آگاتا کریستی
این شخصیت در سال 1920 با کتاب " ماجرای اسرارآمیز در استایلز" به مخاطبان شناسانده می­شود. پوآرو قبلا عضو نیروی پلیس بلژیک بوده و ورود او به انگلستان و کارآگاه خصوصی شدن، سرآغاز ماجراهای اوست. او به نظم بیش­تر از هرچیز دیگری اهمیت می­ دهد.
 
خانم مارپل
خالق: آگاتا کریستی
 این شخصیت در سال 1926 با داستان کوتاه "باشگاه سه شنبه شب" برای خوانندگان تصویر می­ شود. او زن تنهای مسنی است که از روی تفنن به حل مسائل جنایی می ­پردازد.
 
فیلیپ مارلو
خالق: ریموند چندلر
این شخصیت در سال 1939 با کتاب " خواب بزرگ" برای مخاطبان جان می­ گیرد. این کارآگاه خصوصی باهوش آدمی است صریح که می­ کوشد با کنایه ­های گزنده­ اش از هرگونه سوال در مورد زندگی خصوصی و درونیاتش طفره برود. مارلو مردی بی احساس و خشن است و آشکارا به ثروت و نیازِ به پول بی اعتنایی می­ کند.
 
سی کارد
خالق: ریچارد براتیگان
این شخصیت در سال 1977 با کتاب " در رویای بابِل" به مخاطبان معرفی می ­شود. سی کارد کارآگاهی است که بیشتر آرزوی کارآگاه بودن دارد. از همان ابتدای روایت به ما گفته می­ شود که او یک کارآگاه واقعی نیست؛ نه دفتری دارد، نه اسلحه ­ای. مهم­تر از همه هیچ مشتری­ ای به او مراجعه نمی­ کند. در واقع سی کارد به نوعی تصویری مضحک از کسی است که می­ کوشد با تمام تلاش ­هایش در حل ماجراها به خود و دیگران نشان دهد که می ­تواند کارآگاهی قابل باشد اما همیشه یک قدم از آدم­ های داستان عقب است.


نیک بلان
خالق: چارلز بوکفسکی
این شخصیت در سال 1994 با کتاب "عامه­ پسند" برای مخاطبان به تصویر کشیده می ­شود. نیک بلان کارآگاهی است که به نظر می ­آید از این شغل خسته شده و مدام تکرار می­ کند که دلش می­ خواهد کناره بگیرد اما چیزی در زندگی روزمره­ ی او نیست که ارضایش کند؛ برای همین است که او این شغل را انتخاب کرده. بلان در جستجوی سلین و گنجشگ قرمز است که درگیر چند پرونده ­ی فرعی ­ای می­ شود که دخالتی در پرونده­ های اصلی او دارند. صراحت لحن و دنیابینی اوست که مخاطب را جذب خود می ­کند که  تا پایان ماجرا همراه او بماند.

پی نوشت: این مطلب پیش تر به سفارش سایت نُخستان نگاشته و در این جا منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۵۷
فاطمه محمدبیگی

 

نمایش نامه ی سکوت اثر پل استر ترجمه ی  اصغر نوری توسط انتشارات نیلا در مجموعه ی  کتابِ کوچک به چاپ رسیده است. نمایشنامه ی سکوت تنها با سه شخصیت به نام های سیاه، سبز و آبی پیش می‌ رود. محوریت داستان روی تصمیمی است که سیاه گرفته و وابستگی آبی به زیرنظر داشتنِ فردِ مورد نظر. سبز فقط نقش مکتوب کننده ی وقایع را دارد. در اواخر داستان آبی وارد شده و گره ی داستان به دست او گشوده می شود.
سکوت یا Black-outs به معنای سکوت کردن روی یک موضوع یا مسئله، دومین نمایش نامه ‌ای بود که پل استر نوشت. او در مورد این کار می‌گوید:
« در حالی که غرق نوشتن رمان شهر شیشه ای بودم، یاد این نمایش نامه افتادم که چندسال پیش نوشته بودمش. حس عجیبی داشتم. نمایش نامه درباره ی همان چیزی بود که آن لحظه در حال نوشتنش بودم. دوباره نمایش نامه را خواندم. موقعیت ها و اسم ها همان بودند، گرچه به روش دیگری ظاهر شده­ بودند. بعدها رمان ارواح از این نمایش نامه بیرون آمد.»

 

پل استر نمایشنامه ی  سکوت را در سال۱۹۷۶ نوشته بود؛ زمانی که برای گذراندن زندگی در کنار سرودن شعر و نوشتن نقد، به کار ترجمه هم مشغول بود. در همان زمان بود که به تئاتر روی آورد.
نمایشنامه ی سکوت  درباره چیست؟
سیاه تصمیم به کشتن فردی گرفته بوده و آبی را برای این کار استخدام کرده و او را ملزم ساخته که یادداشت ‌ها و مشاهدات خود را در مورد آن فرد، به طور منظم برای او پست کند. فردی که آبی در یادداشت هایش به او اشاره می­ کند به شدت شبیه سیاه است. سیاه تصمیم می گیرد تا آبی را ملاقات کند و سبز باید هر آن چه را در این ملاقات اتفاق می افتد یا گفته می‌ شود، حتی سکوت را نیز مکتوب کند. روز موعود می رسد و آبی در زده و وارد می شود... .
پی نوشت: این مطلب پیش تر برای سایت نُخستان نگاشته و در این جا منتشر شده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۵۰
فاطمه محمدبیگی

قلعه ی متحرک هاول اثر دیانا واین جونز
سوفی دختر بزرگ خانواده پس از مرگ پدر در کلاه فروشی مشغول به کار می شود. کلاه های او خریداران زیادی دارد و در مدت کوتاهی آوازه ی مغازه‌ی آن ها در همه جای شهر می‌ پیچد. تا این که یک روز سوفی تنها در مغازه مشغول دوختن گل ها به کلاه ‌ها و صحبت با آن هاست که زنی سیاه پوش همراه مردی موقرمز وارد مغازه می شوند
این کتاب به شدت دوست داشتنی است. شاید روایتش یا نوع فانتزی ای که درش جریان دارد نسبت به خیلی از آثار دیگر ساده، کم و حتی ابتدایی(مواجهه با کلیات تا جزئیات) باشد اما جزئیاتی که نویسنده در خلل داستان ارایه می کند و سپس استفاده ی به جا از آن ها، هنر نویسنده را در داستان پردازی جادویی نشان می دهد.
قلعه متحرک هاول پر از شخصیت های متفاوت است. شخصیت هایی که بیشتر آن ها جزو شخصیت های پویا حساب می شوند. نویسنده در ابتدای داستان ما را با ظواهر و ویژگی‌های بارز آن ها آشنا می کند. سپس با پیش رفتن داستان ما به وجوه دیگر شخصیت ها در طول وقایع  پی می‌بریم. توصیف نویسنده از عمل و کنش های آنان آن قدر عمیق و تاثیرگذار است که باعث همزاد پنداری شدید مخاطب می شود؛ طوری که با آن ها عکس العمل یکسان نشان می‌دهیم، نگران،ناراحت و شاد می شویم، تصمیم می‌گیریم و... . 
نویسنده از طریق روایت سوم شخص(به نوعی دانای محدود) ما را با سوفی همراه می کند و با او به دل ماجراها می کشاند. هر چه جلوتر می رویم شخصیت­‌ها و اتفاق‌ها بیشتر و بیشتر می‌­شوند. نکات ریز و درشتی در متن جای می گیرند که درآینده می فهمیم که هرکدام چه نقشی در روند داستان ایفا می­ کنند؛ جزئیات بی­شماری در خودِ شخصیت­‌ها و رفتارهایشان، تا مکان­ ها، اتفاق ­ها و وسایلِ موجود. طوری که باید گفت هرچیزی که  در داستان ذکر شده به موقع نقش خود را اجرا خواهد کرد و هیچ نکته-­ای بی­هوده گفته نشده و قطعا کاربردی دارد.
نویسنده به سراغ موضوعات خیلی خاصی نرفته و در همان ژانر فانتزی-جادویی خود با ذکر چیزهای کلی و پذیرش جادو بی هیچ چون­ و­چرایی در داستان به خلق اتفاقات پرداخته است. وجود یک جادوگر، یک قلعه­ عجیب، یک شیطونک آتش با نیرویِ عظیم جادویی، وسایل و ابزارهای جادویی، وردها و طلسم­‌ها و … به همین منظور نویسنده بدون بسط دادن موضوعات- که در واقع لزومی هم برای آن­‌ها حس نمی‌­شود زیرا جهانِ داستان با تمام ویژگی­‌هایش طوری توصیف می­ شود که کاملا قابل باور است و جای هیچ سوال و توضیحی نمی­ گذارد- با ذکر یک کلیت جادویی و استفاده از آن در جزئیات دیگر در روند داستان، همه چیز را پیش می‌­برد.

پی نوشت: این مطلب پیش تر برای سایت نُخستان نگاشته و در این جا منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۴۲
فاطمه محمدبیگی

تریستان و ایزوت اثر ژوزف بدیه ترجمه ­­ی دکتر پرویز ناتل خانلری توسط نشر نیلوفر در سال1334 به چاپ رسیده و تا امروز نیز تجدید چاپ شده است.
این اثر یکی از رمانس­ های بسیار قدیمی و معروف جهان بوده که راویِ دانایِ کل مداخله­ گر(راوی در جاهایی درمورد شخصیت­ ها نظر می ­دهد، حتی آن­ ها را قضاوت کرده و گه­ گاهی آینده را پیشاپیش برای خواننده بازگو می­ کند.) آن روایتگر عشقِ نامشروع تریستان خواهرزاده­ ی مارک شاه و ایزوت شه بانوی ایرلندی است. بسیاری از خاورشناسان میان این رمانس و منظومه­ ی عاشقانه­ ی "ویس و رامین" فخرالدین اسعد گرگانی شباهت­ هایی یافته ­اند و به نوعی آن را برگرفته از همین منظومه ­ی ایرانی می ­دانند که در سال446 هجری حدود یک سده پیش از پدید آمدن اولین نسخه ­ی موجود از تریستان و ایزوت می­ دانند. در کلِ روایت تفاوت­ های جزئی زیادی مابین این دو اثر وجود دارد که می ­توان گفت به دلیل این­ که هر دو اثر به نوعی عاشقانه هستند و دارای ویژگی­ های رمانس، بودن شباهت­های کلی بین آن­ ها طبیعی است.
سرتاسر کتاب پر است از دلیری­ ها، نبردها، شکست و پیروزی­ ها، خدئه و نیرنگ­ ها،جاسوسی، خبرچینی، دیدارهای پنهانی، عشق­ بازی ­هایی پر از ترس، گریز به طبیعت، انتقام، تهمت، مجازات و تبرئه شدن و ... .
خلاصه ­­ی داستان:
تریستان(در معنی لغوی: غم پرورد) زاده ­ی عشقی پاک، پس از مرگ مادرش به هنگام زایمان توسط روهالت دوستِ پدری اش به صورت مخفیانه بزرگ می­ شود. بعدها به صورت اتفاقی به کشور کورنوای که سرزمینِ مادری ­اش است، می­ رسد و با نزدیک شدن به شاه، حقایقی پیرامون خویشاوندیِ خودش با شاه پی می ­برد. شاه مارک  در پی بهانه تراشی ­ها و خدئه­های وزیران و نزدیکانش در مورد دور کردن تریستان تصمیم می­گیرد به رای آن­ ها یعنی ازدواج تن دردهد. بنابراین روزی تار مویی را که دو پرنده برکنار پنجره­ ی او می ­آورند به دست آن­ ها داده و می­ گوید اگر صاحب این تار مو را یافتید، با او وصلت می­ کنم. تریستان که در پی دلاوری­ های گذشته ­­اش می ­داند این تارِ مو از آنِ کیست، داوطلب می ­شود که برود و آن بانو را به کاخِ دایی­ اش بیاورد. وزیران که فرصت را مناسب می­ بینند این اجازه را به او می ­دهند و او یاری می ­شود بی­ آن که بداند... .

پی نوشت: این مطلب پیش تر برای سایت نُخستان نگاشته و در این جا منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۳۷
فاطمه محمدبیگی

رمان کورالاین اولین کتابی بود که از نیل گیمن توسط چند مترجم به فارسی برگردانده شد. این رمان فانتزی روایت گر داستان دختری به نام "کورالاین" است که همراه خانواده اش به خانه ای جدید نقل مکان کرده اند. آن ها همسایه هایی هم دارند از جمله: دوشیزه اسپینک و دوشیزه فورسیبل و پیرمرد.
یک روز، هنگامی که پدر و مادر کورالاین در خانه نیستند، او آن در را پیدا می کند. با کلید کهنه ی قدیمی که از بین کلیدهای خانه یافته بود، آن را باز می کند و داخل می شود. او از دالان پشت در عبور می کند تا به خانه ای مانند خانه ی خودشان می رسد. آن جا کورالاین با پدر و مادر خودش و همسایه هایشان روبرو می شود اما آن ها یک تفاوت با همتاهای خودشان در آن سمت در دارند؛ چشم های دگمه ای.
آن ها سعی می کنند که کورالاین را نزد خود نگاه دارند و چشم های دگمه ای را جایگزین چشم های واقعی اش بکنند. کورالاین نیز تلاش می کند جلوی این کار آن ها را بگیرد. او به دنبال کشف راز این مکان و راهی برای بازگشت است.
این رمان که کتاب پرفروش نیویورک تایمز در سال 2002 و برنده ی جوایز "هوگو" و "نیوبلا" بوده به نوعی الهام گرفته از کتاب "آلیس و سرزمین عجایب" نوشته ی لوئیس کارول-از کتاب های محبوب گیمن- است؛ ماجرای حضور دریچه ای رو به جهانی دیگر و ورود شخصیت اصلی به آن جهان و سپس از سرگذراندن اتفاقات عجیب و غریب.
نثر جذاب، ساده و پر از ظرافت داستان باعث می شود که مخاطب حتی برای لحظه ای هم حاضر نباشد  وقفه ای در این سیر روایی بیندازد. کورالاین دختر تنها و شجاع داستان ما را با خود در پیچ و خم های وقایع عجیب و غریب همراه می کند و ما انتظار می کشیم تا ببینیم که آیا او می تواند از دنیای دیگر به خانه بازگردد یا نه.
هنری سیلک در سال 2009 با اقتباس از این کتاب انیمیشنی با همین نام ساخته است که داستانش با داستان اصلیِ کتاب تفاوت هایی دارد.به نوعی می توان گفت  که انیمیشن به تنهایی جذابیت فوق العاده ای دارد.

پی نوشت: این مطلب پیش تر برای سایت آیریس(وابسته به آکادمی فانتزی) نگاشته و در آن جا منتشر شده بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۲۹
فاطمه محمدبیگی

شعر از جایی آغاز می شود که رهگذری خود را در سرمای زمستانی به کلبه ای می رساند. در آن جا عمو نوروز مشغول تعریف کردن داستان آرش، قهرمان اسطوره ای، برای فرزندانش است. شروع قصه این چنین است " گفته بودم زندگی زیباست..."سپس عمو نوروز  از هراس و فضای رعب انگیزی که در آن دوره ی تاریخی بر مردم و سپاهیان حاکم شده بود،  سخن می گوید "روزگاری بود/ روزگار تلخ و تاری بود/ بخت ما چون روی بدخواهان ما تیره/ دشمنان بر جان ما چیره"  او داستان را ادامه می دهد تا جایی که به حضور آرش در قصه می رسد "منم آرش/ منم آرش؛ سپاهی مردی آزاده/ به تنها تیر ترکش، آزمون تلختان را / اینک آماده." عمو نوروز می گوید آن لحظه است که وحشت در دل مردم و لشکریان خانه می کند. آن ها می ترسند که مبادا آرش نتواند از پس این کار بربیاید و دشمن به مقصود خود برسد. آرش اما با دیدن دلهره ی مردمش، رجزخوانی اش را ادامه داده و به آن ها امیدواری می دهد که در این نبرد پیروز خواهد شد. آرش فریاد می کشد که هیچ نیرنگی در کارش نیست و هیچ باکی از مرگ ندارد. او حرف های پایانی اش را رو به  مردم می زند " درورد ای واپسین صبح!ای سحر! بدرود! / که با آرش تو را این آخرین دیدار خواهد بود" سپس از میان جمعیتی که نگاه های دردناکشان او را همراهی می کنند، می گذرد و خود را به دماوند می رساند. در آن جا کمان را می کشد و تیر را در آن می گذارد. زه را که می کشد، دیگر نیرویی در تنش نمانده تا ببیند که تیر در کجا می نشیند. همان جا چشم هایش را می بندد و نفس کشیدن را فراموش می کند. هنگام شب افرادی را به جست و جوی او می فرستند ولی آن ها نشانی از آرش پیدا نمی کنند. تیر نیز نیم روزی پس از آن روز بر تنه ی درخت گردویی می نشیند و خبرش مردم مصیبت زده را خوشحال می کند. عمو نوروز ادامه می دهد که پس از آن هر کس که در مسیر آن کوه گم می شد، راهنمایی به نام آرش نجاتش می داد" با دهان سنگ های کوه، آرش می دهد پاسخ/ می کندشان از فراز و نشیب جاده ها آگاه/ می دهد امید/ می نماید راه" پس از به پایان رسیدن نقل قصه، عمو نوروز و کودکان به خواب می روند. رهگذر اما خوابش نمی برد. کنار آتش می نشیند و هیزم در آتش دان می اندازد.
این شعر روایی بیان گر داستان آرش، قهرمان اسطوره ای ایرانی است که نامش در اوستا آمده؛ در زمان پادشاهی منوچهر پیشدادی هنگام جنگ با توران، افراسیاب سپاهیان ایران را در مازندران محاصره می ‌کند. در این حین منوچهر پیشنهاد سازش می ‌دهد و تورانیان پیشنهاد آشتی را می‌ پذیرند. اما برای پذیرش این سازش و تحقیر ایرانیان شرط می ‌کنند که یکی از پهلوانان ایرانی بر فراز البرز تیری بیندازد و جای فروافتادن آن تیر، مرز ایران و توران شناخته شود. در این میان کسی جز آرش شجاعت انجام این کار را به خود نمی دهد. در شاهنامه نیز چند بار نام او برده شده اما داستانش به تنهایی در شاهنامه موجود نیست.
آرش کمانگیر، نخستین منظومه ی حماسی سروده ی سیاوش کسرایی است. وی یکی از شاگردان نیما یوشیج بود که به سبک شعر او وفادار ماند. البته که تاثیر زبان باستان گرا و فضاسازی های اخوان بر شعرهای او به وضوح پیداست. از جمله مجموعه شعرهای به‌جای مانده از او می‌توان به منظومه ی مهره ی سرخ- که تقلیدی است از همین منظومه ی آرش و برگرفته از داستان رستم و سهراب- و مجموعه شعرهای آوا ، در هوای مرغ آمین، هدیه برای خاک، تراشه‌های تبر، خانگی، با دماوند خاموش و خون سیاوش اشاره کرد.
*شعر روایی یا روایت های شاعرانه ی داستانی به آن دسته از اشعار غالبا کوتاه گفته می شود که همانند داستان راوی دارند و ماجرایی را درون خود بازگو می کنند. در این اشعار معمولا عناصر داستانی مثل حادثه، شخصیت های اصلی و فرعی، توصیف های کنش و فضا و مکان حضور دارند. این گونه روایات بخش اساسی اشعار نیما و اخوان و بخش هایی از آثار شاعرانی چون شاملو، مصدق، کسرایی، سپانلو، اوجی و ... را تشکیل می دهند.

پی نوشت: این مطلب پیش تر برای کتاب صوتی نوار نگاشته و در وبلاگ نوار منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۶ ، ۱۸:۴۷
فاطمه محمدبیگی