صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

گمان‌کردن، رویا دیدن و نوشتن

اگر بخواهم خودم را تعریف کنم، مختصرش می‌شود این‌ها:

- قصه‌ساز
- من گُنگ خواب دیده و عالم تمام کَر
-زن‌کودکِ عاشقِ جان به بهار آغشته
- ریشه‌ای در خواب خاک‌های متبرک
- پهلو به پهلوی خیل نهنگ‌های جوان غوطه می‌خورم
- غلامِ خانه‌های روشن
- دانش‌آموخته‌ی کارشناسی ادبیات داستانی
- دانشجوی کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر
-فارغ از تحصیل دوره‌ی کامل فیلم‌نامه‌نویسی از خانه‌ی بین‌الملل بامداد
- می‌نویسم؛ چون هیچ کاری رو به اندازه‌ی نوشتن نه بلدم و نه عاشق

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شیملس» ثبت شده است

یک کمدی- درام خانوادگی، خیره کننده و بی پروا.

سریال شِیملِس از نظر تنوع شخصیت، وقایع و پیش روی جذاب چشم گیر است. شروع راضی کننده اش با آن شیوه ی مختصر معرفی شخصیت ها و بیان مسئله ی هر کدام کاری می کند که نتوانید تماشایش را رها کنید. ما با یک خانواده طرفیم، آن هم نه یک خانواده ی معمولی. قرار است که سرگذشت این خانواده ی شلوغ و تنگدست تقریبا بی سرپرست را از میانسالی، جوانی و خردسالی اعضایش نظاره گر باشیم. چه چیزی جالب تر از این؟ مخاطب تشنه ی چنین روندی است؛ حریص و کنجکاو برای دنبال کردن سرگذشت تک تک این شخصیت ها. چه بپسندیم، چه نپسندیم موضوع گذر زمان و تاثیرش بر آدم ها، وقایع و شرایط از قدیمی ترین شیوه های روایت است که مخاطب را اسیر خود کرده و معمولا سیراب می کند. زمان بستر انتخاب های درست و نادرست است. هر کدام از این انتخاب ها هم به وجود آورنده ی شرایطی تازه اند و به تبع آن ها وقایع پشت هم رقم خواهند خورد. شیملس چندین خط روایی این چنینی به تعداد شخصیت ها و خانواده هایش دارد.
در میان سیل سریال های فانتزی، علمی-تخیلی، پلیسی و هیجان انگیز دیگر با تمام ایده های ناب و غافلگیرکننده شان، کمدی-درام اجتماعی ای مثل شیملس جای خود را باز کرده. این سریال بیش از آن چه مخاطب گمان می کند، به او نزدیک است حتی در دیگر کشورها. همه ی ما تجربه هایی مشابه تجربه های شخصیت های سریال داشته ایم. همه مان می توانیم نقاط مشترکی بین خود و آن ها پیدا کنیم. همه مان هدف ها یا آرزوهایی همانند داشته یا داریم. تک تک این گزینه ها باعث می شود که هم ذات پنداری مخاطب با این سریال بیشتر شود. همان طور که چند سال قبل برکینگ بد توانست این را ثابت کند.
شیملس چه در شخصیت پردازی هایش و چه در روند روایت و پیش روی ماجراهایش بی پرواست. ابایی از بیان و نمایش زشتی های زندگی انسانی ندارد و گاهی این زشتی ها در نظر مخاطب است که زشت می نماید وگرنه شخصیت ها آن را پذیرفته اند و همین لحن زننده اش مواقعی آن چنان طنازانه عمل می کند که هیچ جای دیگر نمی توان مشابه اش را یافت. بین این ها نیز زیبایی هایی را به نمایش می گذارد که ارزش و اهمیتشان را فراموششان کرده یا نادیده گرفته ایم.
برای ما که نمونه ای بومی شبیه به آن را نداریم و نمی توانیم داشته باشیم- البته که با اغماض شاید بتوان وضعیت سفید را تلاشی نزدیک به این اثر دانست- تماشای شیملس نه تنها لذت بخش بلکه آموزشی است. بشمارید تعداد شخصیت ها را و در کنارش حساب کنید طراحی خط ماجرا ومسئله برای هر کدام را ، لحن های متفاوت، جهان بینی های گوناگون، خواسته ها و نیازهای خاص هر فرد، جنس ناراحتی ها، خوشحالی ها، خشم ها و پناه جستن ها، نوع انتخاب ها و اشتباه ها و برهم افتادگی خط ماجرای هر کدام بر جایی از خط ماجرای دیگری و گرفتار کردن  باقی ماجراها. علاوه بر این ها اضافه کنید شخصیت های فرعی و روایت های فرعی و گاهی بحران های گروهی  را در برخی از قسمت ها. اگر می توانید از تماشای یک زندگی رئالیستی صریح، کامل و پر از جزئیات و فراز و فرودهایش لذت ببرید، شیملس شما را راضی می کند. اگر نه، باید مخاطب سریال های دیگر شوید.

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۲۴
فاطمه محمدبیگی