صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

یادداشت‌های من درباره‌ی زندگی، ادبیات، سینما و تئاتر

صید نهنگ در شط

گمان‌کردن، رویا دیدن و نوشتن

اگر بخواهم خودم را تعریف کنم، مختصرش می‌شود این‌ها:

- قصه‌ساز
- من گُنگ خواب دیده و عالم تمام کَر
-زن‌کودکِ عاشقِ جان به بهار آغشته
- ریشه‌ای در خواب خاک‌های متبرک
- پهلو به پهلوی خیل نهنگ‌های جوان غوطه می‌خورم
- غلامِ خانه‌های روشن
- دانش‌آموخته‌ی کارشناسی ادبیات داستانی
- دانشجوی کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر
-فارغ از تحصیل دوره‌ی کامل فیلم‌نامه‌نویسی از خانه‌ی بین‌الملل بامداد
- می‌نویسم؛ چون هیچ کاری رو به اندازه‌ی نوشتن نه بلدم و نه عاشق

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سکوت» ثبت شده است


پیش‌ترها وقتی دچار سرگشتگی و آشفتگی روحی بودم، پناه می‌بردم به سهراب(سپهری). حال کمی به او پناه برده‌ام و مقداری به ترانه‌ها و صدای منصفی و بیشتر به براهنی‌ام که عجیب ذهنم را در دست می‌گیرد و آنِ خودش می‌کند. آنِ من است. اگر او خودش را فراموش کند، من از یاد نمی‌برم که چقدر بهش مدیونم. مرا می‌کشد میان واژه‌هایش و ضربه می‌زند، پیاپی.
برای این روزها که سکوت را به سخن گفتن ترجیح می‌دهم، براهنی مرهم و محرم است. قبل‌تر برون‌ریزی می‌طلبیدم و آن‌که می‌خواندم، سکوت و خلوت را توصیه می‌کرد. حالا درون‌ریزی و ته‌نشینی را  می‌طلبم و آن‌که می‌خوانم، فریاد کشیدن را توصیه می‌کند. تضاد دلچسبی است تقابل نیاز من و دید آن‌ها و جابه‌جایی‌ یا تلفیقشان با هم هروقت که لازم بشود. 
بعضی چیزها را نمی‌شود به کلام آورد. بعضی چیزها با شکل گرفتن در کلمه‌ها و جاری شدن در حروف از ریخت می‌افتند. نه تنها کامل، آن‌طور که باید، بیان نمی‌شوند، بلکه دیگران هم با آن چیز ناقصی که برایشان گفته شده، حس می‌کنند در درک کردنت پیش آمده‌اند و می‌دانند چه شده. خیر. چنین نیست. گاهی و گاهی، سکوت تنها راه چاره است که باید آن را برگزید و به آن احترام گذاشت. درست است که نوشتن به خودی خود، نوعی شکستن سکوت است اما برای من که سخن جایگاهی خاص و سکوت اررشی ویژه دارد، انتخاب هر کدامشان در برهه‌هایی از زندگی، چگونگی زیستن در آن مرحله است. 
این روزها بیشتر جای قدم زدن، شهر را سوار دوچرخه‌ام رکاب می‌زنم و به نقش نظاره‌گر بودنم ادامه می‌دهم. از تاثیر انکارناپذیر و بی‌نهایت عمیق تجربیات کودکی بر روان هر فرد  و ساختن شخصیت و هویتش براساس آن آگاه‌تر می‌شوم و در سکوتی خودخواسته داستان‌های شهر و خانه‌های قدیمی و مردمانش را در کیسه‌ام می‌ریزم کنار تخیل تا ترکیب شوند و بعد دانه دانه بکارمشان. می‌دانم کمی دیگر می‌غلتم روی خواندن آن‌هایی که ذهنم دوستشان دارد و همیشه حالش را جا آورده و می‌آورند؛ براتیگان، گیمن، اشتام، بیضایی، ابوتراب و ... . هیچی از این خوب‌تر نیست که آدم بداند یک‌وقت‌هایی چه بخواند، چه ببیند، چه بشنود، چه بکند و چه‌های دیگر تا حالِ خودش را سیراب کند. سکوت، ذهنم را تشنه‌تر برای خواندن و حریص‌تر برای پروراندن می‌کند؛ بهتر. همین‌ها را نیاز دارم تا یک به یک داستان‌ها و ماجراهای شخصیت‌هایم را به سرانجام برسانم. به قولی« همین‌جا خوب است، همین کنج بی‌پیدایی.»
جایی در تئاتر مکبثِ رضا ثروتی، لیدی مکبث دست می‌کشد به شیشه‌ی جنین. دست می‌کشد و دست می‌کشد و دست می‌کشد و رد خون از سر انگشتانش پاک نمی‌شود. لیدی ناله می‌کند و صدای سایش دست‌ها بر شیشه به جیغ‌هایی مداوم بدل می‌شوند. صدای درون ذهنش، صدای روح مجنونش آن شکلی است. همان.

« در روز و روزگاری،
که مردم قلمروی وحشت
همچون کبوتران مهاجر بودند
و خانه‌ی خودم
تبعیدگاه قلب خودم بود
من خویش را
بر روی صفحه‌ها متلاشی کردم »

(رضا براهنی)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۳۳
فاطمه محمدبیگی

 

نمایش نامه ی سکوت اثر پل استر ترجمه ی  اصغر نوری توسط انتشارات نیلا در مجموعه ی  کتابِ کوچک به چاپ رسیده است. نمایشنامه ی سکوت تنها با سه شخصیت به نام های سیاه، سبز و آبی پیش می‌ رود. محوریت داستان روی تصمیمی است که سیاه گرفته و وابستگی آبی به زیرنظر داشتنِ فردِ مورد نظر. سبز فقط نقش مکتوب کننده ی وقایع را دارد. در اواخر داستان آبی وارد شده و گره ی داستان به دست او گشوده می شود.
سکوت یا Black-outs به معنای سکوت کردن روی یک موضوع یا مسئله، دومین نمایش نامه ‌ای بود که پل استر نوشت. او در مورد این کار می‌گوید:
« در حالی که غرق نوشتن رمان شهر شیشه ای بودم، یاد این نمایش نامه افتادم که چندسال پیش نوشته بودمش. حس عجیبی داشتم. نمایش نامه درباره ی همان چیزی بود که آن لحظه در حال نوشتنش بودم. دوباره نمایش نامه را خواندم. موقعیت ها و اسم ها همان بودند، گرچه به روش دیگری ظاهر شده­ بودند. بعدها رمان ارواح از این نمایش نامه بیرون آمد.»

 

پل استر نمایشنامه ی  سکوت را در سال۱۹۷۶ نوشته بود؛ زمانی که برای گذراندن زندگی در کنار سرودن شعر و نوشتن نقد، به کار ترجمه هم مشغول بود. در همان زمان بود که به تئاتر روی آورد.
نمایشنامه ی سکوت  درباره چیست؟
سیاه تصمیم به کشتن فردی گرفته بوده و آبی را برای این کار استخدام کرده و او را ملزم ساخته که یادداشت ‌ها و مشاهدات خود را در مورد آن فرد، به طور منظم برای او پست کند. فردی که آبی در یادداشت هایش به او اشاره می­ کند به شدت شبیه سیاه است. سیاه تصمیم می گیرد تا آبی را ملاقات کند و سبز باید هر آن چه را در این ملاقات اتفاق می افتد یا گفته می‌ شود، حتی سکوت را نیز مکتوب کند. روز موعود می رسد و آبی در زده و وارد می شود... .
پی نوشت: این مطلب پیش تر برای سایت نُخستان نگاشته و در این جا منتشر شده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۵۰
فاطمه محمدبیگی